عنوان
|
بررسی تاثیر حمایتهای اقتصادی و اجتماعی دریافتی زنان سرپرست خانوار تحت پوشش نهادهای حمایتی بر ترتیبات زندگی آنان در شهرستان رزن
|
نوع پژوهش
|
پایان نامه
|
کلیدواژهها
|
زنان سرپرست، ترتیبات زندگی، همسکنایی، حمایتهای اجتماعی، حمایتهای اقتصادی
|
چکیده
|
ترتیبات زندگی زنان سرپرست در مقایسه با گذشته در حال تغییر است بهطوریکه شاهد تنوع زیادی در ترتیبات زندگی آنان هستیم. در این بین حمایتهای اجتماعی و اقتصادی زنان سرپرست خانوار تاثیر تعیینکننده در مشخص نمودن ترتیبات زندگی آنان دارد. مطالعه حاضر با هدف بررسی رابطه بین ترتیبات زندگی و حمایتهای اجتماعی و اقتصادی دریافتی زنان سرپرست خانوار تحت پوشش نهادهای حمایتی در شهرستان رزن انجام شد. این پژوهش به روش کمی و با تکنیک پیمایش بر روی نمونه 314 زن سرپرست خانوار انجام گرفت. افراد نمونه با روش نمونهگیری طبقهبندی انتخاب و دادهها از طریق ابزار پرسشنامه گردآوردی شد. یافتهها نشان داد که بیش از 64 درصد از زنان سرپرست به دلیل فوت همسر و 26 درصد نیز به دلیل طلاق تحت پوشش نهادهای حمایتی بودند. میانگین بعد خانوار زنان سرپرست 3/2 نفر است. رایجترین شکل ترتیبات زندگی زنان سرپرست، خانواده تکوالد است و پس از آن زندگی به تنهایی در رتبه دوم قرار دارد. اکثر زنانی که به تنهایی زندگی میکنند در سنین سالمندی قرار دارند که اکثراً بیسواد و بیکار هستند. زنان سرپرستی که در سنین جوانی همسر خود را از دست دادهاند بیشتر در خانواده گسترده به همراه والدین، برادر یا خواهر خود زندگی میکنند، این گروه از افراد از نظر تحصیلات و اشتغال در شرایط بهتری قرار دارند. زنان سرپرست از نظر دریافت حمایتهای اقتصادی و اجتماعی در سطح پایین و متوسط قرار دارند، این زنان به دلیل داشتن مشکلات زیاد، عدم اشتغال و سطح تحصیلات پایین، بسیار وابسته به یارانه و مستمری دریافتی از نهادهای حمایتی و همچنین حمایتهای فرزندان خود هستند. نتایج روابط دو متغیّره نشان داد هر اندازه حمایتهای اجتماعی و اقتصادی از زنان سرپرست خانوار افزایش یابد تمایل آنان به تنها زیستی کاهش پیدا میکند. دلیل این امر وابستگی و عدم توانمندی این افراد است که نیازمند حمایت از سوی منابع رسمی و غیررسمی میباشند. این یافتهها را میتوان با نظریه تغییر خانواده تبیین نمود، به این صورت که تغییرات مربوط به خانواده در هر جایی با فرهنگ آن جامعه مطابقت دارد. لذا الگوی همبستگی عاطفی به عنوان الگوی غالب در بین زنان سرپرست خانوار وجود دارد. نتایج حاکی از آن است رابطه معناداری بین تحصیلات، اشتغال و مسکن با ترتیبات زندگی زنان سرپرست وجود دارد. بهطوریکه آن دسته از این افراد که دارای شغل، مسکن، درآمد مناسب و بالاتری هستند زندگی به تنهایی را ترجیح میدهند. این یافتهها با نظریات درآمد نسبی و نظریه طبقاتی و ناتوانی دولتها مطابقت دارد. بر اساس این نظریهها آمال و آرزوهای مردم بر اساس وضعیت اقتصادی و درآمدی آنان شکل میگیرد. زنان سرپرست خانوار که به لحاظ اقتصادی دارای محدویتها و مشکلات زیاد میباشند، با توجه به وضعیت اقتصادی و درآمدی خود، از نظر هم سکنایی نیز دارای وضعیتهای مختلفی میباشند. بنابراین با توجه به وضعیت اقتصادی خانوار خود و طبقهای که در آن قرار دارند نوع ترتیبات زندگی خود را انتخاب میکنند. با توجه به اینکه مطالعات چندانی در خصوص ترتیبات زندگی زنان سرپرست خانوار بر اساس حمایتهای اجتماعی و اقتصادی دریافتی آنان صورت نگرفته، همچنین تنوع موجود در ترتیبات زندگی این افراد و آسیبپذیر بودن آنان، انجام مطالعات بیشتر در این زمینه، بخصوص انجام مطالعات کیفی و طولی در تحقیقات آتی ضروری به نظرمیرسد.
|
پژوهشگران
|
میلاد بگی (استاد راهنما)، صبیحه رجبی گلریز (دانشجو)، محمد مبارکی (استاد مشاور)
|