کارآفرینی در اوایل دهه ی هشتاد میلادی به صورت بالقوه به عنوان یک حوزه ی جستارگری دانشگاهی مطرح شد و در پایان آن دهه، پیشرفت های شگفت انگیزی در کالبد دانش تجربی آن رخ داد و در حال حاضر مدعی یک حوزه ی جستارگری دانشگاهی مشروع و مقبول با گرایش های مطالعاتی و کاربردی متعدد است. امروزه، کارآفرینی در نقش یک راهبرد در توسعه، شکوفایی و رشد جوامع انسانی، به جایگزین بی بدیلی تبدیل شده است که از طریق آن همه ی عوامل و منابع و امکانات یک جامعه به صورت خودجوش و از راه قرار گرفتن در یک روند تکاملی در جهت نیل به آرمان های بلند اجتماعی بسیج می شوند تا منشأ بسیاری از آثار و پیامدهای مثبت اقتصادی- اجتماعی گردند. از این رو، توجه بیشتر سیاست گذاران، برنامه-ریزان و مجریان امور کشورهای مختلف را به خود جلب کرده است. آغاز فرآیند کارآفرینی ریشه در شم فردی، جامعه و فرهنگ دارد. کارآفرینی دارای کارکردهایی فراتر از کارکرد اقتصادی صرف است و عوامل مادی و غیرمادی و هم چنین عمل گرایی و ایده گرایی را با یکدیگر ترکیب می کند. در حقیقت، جوهره ی کارآفرینی به کارگیری فرآیندهای نوآورانه توأم با پذیرش ریسک و عامل تغییر در عوامل اجتماعی و اقتصادی است. با آشکار شدن نقش و تأثیر کارآفرینی بر روند اشغال زایی و توسعه ی اقتصادی کشورهای توسعه یافته، تلاش در جهت آموزش و تعمیم دانش و روحیه ی کارآفرینی در بین صاحب نظران، مدیران و دست اندرکاران نظام آموزش عالی، اعضای هیأت علمی، دانشجویان و کارآفرینان کشور آغاز شده است. به طور کلی هدف از آموزش کارآفرینی در نظام آموزش عالی کشور، تربیت دانش آموختگانی است که بتوانند پس از تکمیل تحصیلات خود در دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی، خود افرادی مبتکر، خلاق و کارآفرین باشند و بتوانند در زمینه ی ایجاد کار و اشتغال گامی مؤثر بردارند. دانشگاه های پویا در قرن بیست و یکم، دانشگاه های کارآفرین بوده و می توانند ارزش های تخصصی و مدیریتی را تطبیق دهند. هدفمند کردن فعالیت ها، ایجاد توازن میان پژوهش ها، آموزش و خدمات اجتماعی و تنوع در تأمین بودجه از جمله ویژگی های این دانشگاه ها به حساب می آیند. افزون بر این، در این نوع دانشگاه ها با استفاده از ابزارهای مدیریت کارآفرین، فعالیت های آموزشی با نیازهای جهان امروز و آینده منطبق می شوند. هم چنین دانشگاه کارآفرین نظریات و ایده ها را به مرحله ی کاربردی