دریافت معنای یک متن در هر زبانی مستلزم دریافت معنای جملات و دریافت صحیح جملات مستلزم آشنایی با قواعد و اصول نحوی آن زبان می باشد. زبان عربی نیز از این قاعده مستثنی نیست. تعدد و تکثر مسایل نحوی در زبان عربی بیشتر از هر زبان دیگری مسائلی را به وجود می آورد که در آن با در نظر گرفتن ساخت های نحوی متعدد، معناهای متفاوت و متعدد ایجاد می شود که نهایتا این معناها بر اساس ساخت های نحوی، تأویل، تفسیر و ترجمه می شوند. این مسأله در آیات الاحکام نمود خاصی پیدا می کند. چرا که بر اساس این آیات قوانین موضوعه اسلام تدوین می گردد و ابهام و اشکال در ترکیب و ساخت نحوی این آیات، اختلافات عدیده ای را بین علمای دینی به وجود می آورد که نتیجه ی آن اختلاف فتوای مجتهدین و فقها در احکام فقهی است همین طور می توان به قراءات متنوع و متعدد موجود از قرآن کریم و به تبع آن به تنوع و تعدد تفسیرها و ترجمه هاو تأویل ها از این آیات اشاره کرد. تعدادی از ساختار های نحوی و جملات نسبت به سایر ساختارها و جملات کاربردی بیشتری دارند، جملات امر و نهی و ساختارهای شرطی وساختار منادا و حذف و تقدیم و تأخیر بیشترین تأثیر را در برداشت فقهی از این آیات دارند لذا آنچه مسلم است این است که دست یافتن به معنای صحیح و مطابق با واقع این آیات مستلزم آشنایی و به کار گیری علم نحو و توجه به ساختارهای نحویست. لذا ما در این پژوهش برآنیم که اوّلا ساختار نحوی آیات الاحکام را مورد بررسی قرار دهیم ثانیاً آیاتی را که در بین آیات الاحکام مسائل نحوی موجبات چند معنایی و مبهم شدن معنای این آیات شده را مشخص نماییم ثالثاً مشخص نماییم که علم نحو تا چه حد در رفع ابهام از آیات چند معنایی کاربرد دارد