هدف: مقاله حاضر واکاوی و کشف ذهنیت علی شریعتی بهعنوان متفکری است که به دلیل چندوجهی بودن افکارش، در مواجهه با مدرنیته و برخی مفاهیم مقوم آن، کمی دور از دسترسِ فهم قرار می گیرد. شریعتی از شمار اندیشمندانی است که نقش وی در تحولات منتهی به وقوع انقلاب اسلامی مورد قبول اغلب صاحب نظران تاریخ فکری ایران معاصر است. روششناسی: در این پژوهش با استفاده از روش«کشف ذهن» برخی لایه های متفاوت فکری شریعتی در مواجهه با مدرنیته بازخوانی میشود. اهمیت این روش در این است که با ترکیب و تعامل فلسفه و ادبیات و روانشناسی، میتواند بهترین آگاهی را درباره ذهن اندیشمند مورد بررسی بهدست آورد. یافتهها: مطابق بررسیهای صورت گرفته، ایضاح موضع شریعتی بهعنوان یک روشنفکر دینی، نسبت به مدرنیته با ابهامات زیادی روبه رو میباشد؛ بهگونهای که شارحان اندیشه شریعتی در اینکه او را با چه وجهی از وجوه فکری- شخصیتی او بشناسند و چه نسبتی را میان افکار او و مدرنیته تعریف کنند، به زحمت می افتند. از اینرو درک همزمانِ مضامین فلسفی، دینی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ادبی او، که گاه ممکن است در تعارض با یکدیگر هم قرار بگیرند، بغرنج بهنظر می رسد. نتیجهگیری: حاصل پژوهش این است که بازخوانی افکار شریعتی نشان می دهد که او در مواجهه با مدرنیته، آگاهانه یا ناآگاهانه، جنبه های رمانتیستی را با ابعاد فلسفی-عقلانی و اجتماعی در تحلیل مدرنیته همنشین ساخته است. از اینرو برای فهم جامع ذهنیت شریعتی و داوری منصفانه درباره وی میباید به این جهات توجه کامل صورت گیرد.