با آن که در آثار سیاسی متفکران دوران قدیم، از امنیت به عنوان مفهومی مشخص بحث نشده، اما امنیت دغدغه مهمی برای آنان بوده است. در این مقاله بر پایۀ مفروضۀ فوق تالش میشود تا با فهم منطق سیاسی خواجه نظامالملک بررسی شود که خواجه چه عناصری را "ابژههای امنیت" تلقی میکرده و چه "تدابیر، سیاستها و استراتژیهایی" را برای مقابله با تهدیدات مزبور مطرح ساخته است. به نظر میرسد که مرجع اصلی امنیت و حکومت ایدهآل خواجه، پادشاهی نیک بوده که معادل عدل و دارای ترتیبات قواعد مشخصی است. وی تهدیدات را ناشی از دشمنان خارجی، تهدیدات "سخت" خارجیان و اهل فتنه در داخل و تهدیدات "نرم" داخلی منبعث از "بدکارکردی" یا کژکارکردی" نظام عدل مستقرند. داشتن سپاه آماده و خزانه مشحون برای تهدید خارجی، رسیدگی به اوضاع دین و تصفیه مداوم دستگاه دولت از نفوذ احتمالی بدمذهبان و ابقا نکردن بر بدمذهبان و تهدید سخت داخلی و استفاده از سه دسته راهکار معطوف به ایفای وظایف پادشاهانه، اعمال نظارتها و مجازاتها، توزیع مناصب بر حسب لیاقتها، برای مقابله با تهدیدات نرم و تدریجی مطرح میشود. راهکار اخیر شامل نظارت مداوم و پیگیری دائمی از احوال گماشتگان، خاصه وزیر، معطل نگذاشتن اهل فضل، دسترسی آسان به سلطان و نظارت دائمی بر لشکریان و مشخص کردن محدودههای اَعمال گماشتگان میشود.