یکی از مسائل بسیار مهم در حوزه ی اندیشه ی سیاسی اسلام، تحلیل و بررسی و فهم دقیق و عمیق میراث اندیشه ایِ اسلام و امکان ها و ظرفیت های سیاسی آن است. این پژوهش در پی بررسی و پاسخ به این پرسش است که نهج البلاغه و خاصه متن عهدنامه مالک اشتر به عنوان یک متن شاخص در میراث فکری اسلام و ایران در ذیل کدام یک از گونه ها و صورت بندی های اندیشه سیاسی قرار می گیرد. بر طبق چارچوب نظری اروین روزنتال، اندیشه سیاسی اسلام به سه گروه فلسفه سیاسی، شریعتنامه و سیاستنامه تقسیم بندی می شود. ویژگی مهم فلسفه سیاسی تاملات عقلی، شریعتنامه تکیه بر قرآن و سنت و سیاستنامه توجه به حفظ قدرت است. هر چند اکثریت علما و فقهای مسلمان و شیعه، نهج البلاغه را در ذیل شریعت نامه ها آورده اند و کمتر آن را به مثابه یک متن اساسی سیاسی در حوزه ی اندیشه سیاسی مورد توجه قرار داده اند و از آن تنها به عنوان منبعی فقهی و یا کتابی حدیثی و روایی استفاده کرده اند اما پژوهش حاضر به دلیل وجود مفهوم مهم سیاسی رعایت مصلحت عمومی، عهدنامه را یک سیاستنامه به حساب می آورد که خطابی است به حاکم به جهت حفظ قدرت و آیین نامه ای برای آموزش هنر حکومت کردن است. ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ زﻣﺎﻧﻪ و زﻣﯿﻨﻪی ﺻﺪور عهدنامه ﻣﺎﻟﮏ اﺷﺘﺮ و دﻗﺖ در ﮐﻼم و ﻣﻀﺎﻣﯿﻦ آن ﻓﺮﻣـﺎن و ﮔﻔﺘﻤﺎن ﻋﺪاﻟﺖﻣﺤﻮر و ﻇﻠﻢ ﺳﺘﯿﺰاﻧﻪی ﺣﺎﮐﻢ ﺑﺮ اﻧﺪﯾﺸﻪ و ﺳﯿﺮه ی امام علی(ع) ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ سیاست ﻣﻄﻠﻮبِ اﯾﻦ ﻓﺮﻣﺎن ﻫﻤﺎﻧﺎ سیاست ﻣﻌﻄﻮف ﺑﻪ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﻋﻤـﻮﻣﯽ اﺳـﺖ. سیاستیﮐﻪ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﻋﻤﻮﻣﯽ را ﺑﻪ ﻣﺜﺎﺑﻪ ﻗﺎﻋﺪه ی آﻣﺮه ای ﺑﭙﻨﺪارد ﮐـﻪ ﺗﺤـﺖ ﻫـﯿﭻ ﺷـﺮاﯾﻄﯽ ﻧﻤـﯽﺑﺎﯾﺴـﺖ ﻧﻘﺾ ﺷﺪه و ﺑﺮ ﺧﻼف آن ﻋﻤﻞ ﺷﻮد. ﻋﺪاﻟﺖ، ﻗﺎﻧﻮنﮔﺮاﯾـﯽ ﯾـﺎ ﻫﻤـﺎن ﺷـﺮﯾﻌﺖمداری، ﺷـﻮرا، ﻣﺪارا و ...، ﺟﻤﻠﮕﯽ اﺑﺰارﻫﺎ و ﻓﻨﻮﻧﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ همگی شان ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪون ﻫﯿﭻ ﺗﻤﺎﯾﺰی ﺑـﻪ ﻣﺼـﻠﺤﺖ ﺗﻤﺎم ﻣﺮدﻣﺎن ﺑﯿﻨﺠﺎﻣﺪ که این مهم در جای جای توصیه ها و فرازهای عهدنامه قابل استنباط است.