یکی از مهمترین مؤلفه هایی که اصالت سوژه سیاسی و کنش مدنی انسان امروز را متأثر ساخته است، مسئله معنا و امنیت هستی شناختی بشر و نیست انگاری حاکم بر جهان مدرن می باشد. برخی متفکران سیاسی که به ارتباط میان معنای زندگی و عمل سیاسی انسان می پردازند، در توجیه این معناداری به دامان تفکر کلاسیک به ویژه هنر و فضیلت خواهی یونانی پناه می برند. این مقاله ضمن بررسی ناسازواری هنر و فضیلت کلاسیک با هستی شناسی مدرن، به برخی دلالت های عرفان اسلامی در حکمت عارفانه عطار در این حوزه خواهد پرداخت. حاصل بحث جستار حاضر این است که عرفان فردگرایانه عطار اگرچه در ارتباط با «نظریه سیاسی» ـ دست کم از نگاه برخی از محققان ـ در حالت امتناع به سر می برد، اما در سطح معنا شناختی در بر دارنده برخی تضمنات معنا جویانه برای حضور اصیل سوژه سیاسی و نفی سیاست ایدئولوژیک و توده ای می باشد.