نقد اجتماعی از موضوعات مهمی است که برغم پیشینه ی دیرینه در تاریخ اندیشه و عمل بشری، امروزه به دلیل الزامات و مقتضیات زمان اهمیت و ضرورتی مضاعف یافته است. پیشرفت و تعالی جامعه انسانی منوط به غنای اندیشه ی نقد، و پر بار شدن و غنای اندیشه ی نقد مستلزم روشمند شدن و سامان بخشی به آن است. از این رو در سنتهای فکری مختلفِ اندیشه بشری و به ویژه در میان اندیشمندان معاصر غرب تلاشهای ارجمندی برای پی ریزی و استحکام بخشیدن به مبانی تئوریک نقد و عرضه نظریه ای درباره نقد اجتماعی صورت گرفته است. در این مقاله کوشش شده است تا با بهره گیری از روش تحلیل محتوایی و با تحقیق و تأمل در متن نهج البلاغه، به عنوان یکی از متون مهم و تاثیر گذار در میراث فکری مسلمانان، امکان استنتاج و تدوین نظریه ای درباره نقد اجتماعی از این متن بررسی گردد. اگر نظریه نقد را به مثابه چارچوبی منسجم مشتمل بر اصول و مفروضات نقد، ملاکهای تشخیص نیک از بد، مرجع تعیین کننده ی این معیارها، شرایط و ویژگیهای منتقد، و نیز کارگزار یا کارگزاران نقد بدانیم. این مقاله کوشیده است با تاکید و تمرکز بر معیارهای نقد اجتماعی در نهج البلاغه امکان استنتاج و عرضه نظریه ای را در این باب نشان دهد. حاصل بحث این است که از نگاه نهج البلاغه مهمترین معیارها و ملاک های نقد اجتماعی عبارتند از پرسشگری، آینده نگری، حساسیت نسبت به ارزشهای بنیادین جامعه و مسئولیت پذیری اجتماعی. این معیارها در واقع ملاک تمیز بین جامعه بسامان و ایده آل و جامعه نابسامان هستند .