خودگروی اخلاقی براین باور است که انسان همیشه باید کاری کند که بیشترین خیر خودش را به ارمغان آورد. مطابق خودگروی، عملی را میتوان اخلاقی خطاب کرد که در دراز مدت، بیشترین غلبه خیر بر شر را برای فرد به وجود آورد. این نظریه در طول تاریخ فلسفه اخلاق طرفدارانی داشته که با رویکردهایی مختلفی همچون رویکرد روانشناختی در صدد اثبات آن برآمدهاند. در کنار مبنای روانشناختی برای اثبات این نظریه، دلایل دیگری نظیر ارزشمندی زندگی انسان، خودشکن بودن دیگرگروی اقامه شده است. ازطرفی دیگر ایراداتی بر این نظریه همانند تناقض درونی، عدم تعمیمپذیری، مشکل در محاسبه نتایج، میزان موفقیت افراد وارد شده است. ما در این مقال برآنیم که از رهگذر تاریخچه نظریه و تبیین مفاهیم و اصطلاحات بنیادین آن، با روش فلسفی و استفاده از تحلیلهای عقلانی میزان صحت و سقم دلایل و ایرادات نظریه را سنجیده، میزان اعتبار نظریه را مشخص کنیم.