یکی از الگوهای مطرح در نقد و ارزیابی ترجمه، الگوی وینه و داربلنه است. این دو زبانشناس با مصادیقی از دو زبان فرانسه و انگلیسی، تکنیکهایی را برای ترجمه معرفیکردند که بعدها قابلیت تعمیم و تطبیق در متون مختلف را پیدا کرد؛ تکنیکهای متنوعی که ذیل دو روش مستقیم و غیرمستقیم ترجمه قرار میگیرند. تغییر بیان یکی از تکنیکهای غیرمستقیم ترجمه است که در آن مترجم با تغییر زاویه دید یا تغییر دیدگاه به بازآفرینی متن مبدأ در زبان مقصد میپردازد. رایجترین مصادیق این تکنیک را میتوان در تبدیل وجه مثبت به منفی، تبدیل وجه مجهول به معلوم، تصریحسازی کنایه، تصریحسازی استعاره و علاقههای مجاز مرسل جستوجو کرد. مترجمان قرآن با اتکا به دانش بلاغی خود، انواع مختلفی از این مصادیق را در ترجمههای خود به کار میگیرند. جستار حاضر با هدف شناسایی مفاهیم نهفته در ترجمه برخی واژگان، ضمن تبیین این تکنیک از دیدگاه وینه و داربلنه، به روش توصیفی تحلیلی و با رویکرد مقابلهای نحوۀ بهرهگیری نعمتالله صالحینجفآبادی و محمدعلی کوشا از آن را در ترجمۀ پنج جزء پایانی قرآن کریم واکاوی نموده و با مقایسه کیفیت دو ترجمه و به تبع آن میزان مقبولیت آنها نزد مخاطب فارسیزبان، بدین نتیجه رسیده است که دو مترجم در بیشتر موارد با عنایت به وجوه بلاغی واژگان، در راستای انتقال دقیق پیام متن مبدأ و اثرگذاری مطلوب نزد خواننده، بهنحوی شایسته از این تکنیک بهره بردهاند. در میان انواع تغییر بیان، تصریحسازی کنایه بیشترین و تبدیل مثبت به منفی، کمترین بسامد را در دو ترجمه دارند.