مطالعات ارزیابی پیامدهای اجتماعی به دلیل تعریف عام پیامدهای اجتماعی، خصلتی بین رشته ای دارند. با توجه به تفاوت سنت های پژوهشی در رشته های مختلف و حتی در درون یک رشته علمی در طراحی و اجرای پژوهش های علمی، همواره این مساله پیش روی عمل ورزان و محققان اتا وجود دارد که یافته های حاصل از بررسی پیامدهای اجتماعی مختلف چگونه باید مورد تحلیل قرار گیرند؟ آیا باید آنها را به طور جداگانه و بدون توجه به روابط بین پیامدهای مختلف مورد تحلیل قرار داد و یا اینکه باید پیامدهای شناسایی شده در رابطه ای نظام مند با یکدیگر و شرایط بروز این پیامدها، مورد تحلیل و شناسایی قرار گیرند؟ اگر بنا بر استفاده از این نگرش سیستمی به شکل گیری ، بروز و در نهایت مدیریت پیامدها باشد، چنین رویکردی باید بر چه پارادایمی در طراحی و اجرای پژوهش علمی و اجتماعی مبتنی باشد. مقاله حاضر تلاش می کند تا ضمن دفاع از نگرش سیستمی به تحلیل پیامدهای اجتماعی، نشان دهد پارادایم روش شناختی رئالیسم انتقادی به واسطه ی تأکید بر سطوح مختلف واقعیت و رابطه ارگانیک بین این سطوح در تولید نتایج علّی، بحث از مکانیسم های علّی و همچنین خصلت انتقادی آن، می تواند به مثابه بنیان رو ششناختی مطلوبی برای تحلیل شیوه ی پدیدار شدن پیامدهای مختلف و رابطه بین انواع و سطوح مختلف این پیامدها در مطالعات ارزیابی پیامد اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد.