ترجمه با وجود اینکه فرآیندی یکسویه است اما نوعی جدال دائمی با زبانی دیگر و مقاومت دو نیروی زبانی برابر یکدیگر است که هر کدام ساختار و ویژگیهای زبانشناختی خاص خود را دارد. در طی این فرآیند، مترجم همواره میکوشد متنی را دوباره ساماندهی کند تا تمامیتی انداموار یابد. ترجمه در ادوار مختلف به شیوهها و رویکردهای مختلفی به منصّه ظهور نشسته است. ارتباط تنگاتنگ و ناگسستنی میان ادبیات و فرهنگ عربی و فارسی سبب پدیدار شدن متون ترجمهای پرشماری از عربی به فارسی و بالعکس گشته است که زمینه مناسبی را برای پژوهش فراهم میکند. حوزه ترجمه میان این دو زبان از دیرباز تاکنون از رونق بهسزایی برخوردار بوده -است. ترجمۀ متون ادبی همچون مرزباننامه، یکی از پویاترین جریانهای ادبی در دوران کهن بوده است. آثار پرشماری در گونههای مختلف از عربی به فارسی و بالعکس ترجمه شدهاند و از این رهگذر کتابهای مختلفی پدید آمدهاند که از جهت ادبی سبکساز و تأثیرگذار بودهاند. از سوی دیگر ارتباط تنگاتنگ میان زبان و ادبیات فارسی و عربی باعث دادوستدهای پرشماری بین این دو زبان شده که ترجمۀ کتاب «مرزباننامه» سعدالدین وراوینی توسط ابنعربشاه در سدۀ نهم از جمله آنها است. پژوهش پیشرو با روش توصیفی تحلیلی و با هدف ارزیابی ترجمۀ ابن عربشاه در میزان بهرهگیری از وامواژههای فارسی سامان یافته است. برآیند پژوهش نشان داد ابنعربشاه در ترجمه خود به کاربست وامواژههای فارسی اهتمام خاصی ورزیده و این وامواژهها باعث غرابت ترجمه او نشده است، اما با توجه به ساختار متفاوت دو زبان فارسی و عربی، وامگیریهایی که در سطح اصطلاحات و امثال داشته نه تنها از خوانایی متن او کاسته بلکه خواننده عربزبان را در فهم معنا نیز دچار مشکل نموده است.