گفت وگو از سازمایه های مهم و بنیادین ادبیات داستانی است که همسو و هم جهت با ساختار روایی داستان عمل می کند و شخصیت ها، درون مایه، کشمکش ها و به طور کلی طرح اثر را قوام می بخشد. نویسندگانِ داستان کودک، در آثار هنری خود به گفت وگو اهتمام ویژه ای داشته و آثار آنان با گفت وگو ارتباطی تنگاتنگ دارد. پژوهش پیش رو بر آن است که با روش نقد ساختارگرایی و بر اساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی، سازمایۀ گفت وگو را با تأکید بر آموزه های دینی در دو داستان ماهی سیاه کوچولو اثر صمد بهرنگی و الحدیقه الأجمل اثر زهیر ابراهیم رسام بررسی نماید. برآیند پژوهش نشان می دهد که در میان انواع کارکردهای گفت وگو، پیش برد عمل داستانی بیش-ترین بسامد را در دو داستان دارد و با وجود همسویی داستان ماهی سیاه کوچولو با آموزه های دینی ای همچون یاری رساندن به دیگران، مرگ اندیشی، نفرت از غرور و دروغ، گاه در آن ناهمگونی-هایی با آموزه های دینی دیده می شود مثل سلام نکردن، مسخره کردن دیگران، کتک زدن و.... اما ابراهیم رسام آموزه های دینی را بیش از بهرنگی در داستان خود آورده و می توان گفت داستان او مغایرتی با آموزه های اسلام ندارد و بیش از داستان ماهی سیاه کوچولو با آموزه های دینی همسو است.