ادبیات عرفانی طیف وسیعی از آثار منظوم و منثور را به خود اختصاص داده است و شاعران در این حوزه بهرههای وافری از مضامین عرفانی بردهاند. در سروده های شاعران عارفمسلک شاهد موضوعات عرفانی مختلفی هستیم که در میان شاعران عربی و فارسیسرا مشترک است. عبدالقادر گیلانی و باباطاهر همدانی دو شاعری هستند که در این نوشتار جهان بینی عرفانی آنها مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. عبدالقادر گیلانی یکی از عارفان مشهور بود که دارای طریقت و مشرب خاصی در عرفان است و در مقابل باباطاهر عریان همدانی شاعر عامیانه سرایی است که دارای مشی عرفانی بوده است و در لابه لای دوبیتیهایش گاه به موضوعات عرفانی اشاره نموده است. این نوشتار میکوشد به شیوۀ توصیفی- تحلیلی مضامین عرفانی مشترک دو شاعر را بررسی نموده و همگونی ها و ناهمگونی های جهان بینی عرفانی آن دو را بررسی نماید. مضامینی از قبیل کشف و شهود، مراتب سلوک عرفانی، نقش پیر و مرشد در طی طریق از جمله مضامین مشترک مورد توجه دو شاعر است. از جمله تفاوتهای دو شاعر اختلاف در شیوۀ بیان است؛ بدین معنا که باباطاهر همواره به ساده گویی اهتمام ورزیده حال آن که گیلانی بیشتر به پیچیده گویی و رمزپردازی های عرفانی روی آورده است.