حسرت گذشته و دلتنگی برای آن چه از دست رفته از دیرباز از جمله مضامین شعری بوده و شاعران در چکامه های خود به نحوی حسرت گذشته و دلتنگی حاصل از آن را با ابزارهای زبانی و تصویرهای شعری گوناگون بیان کرده اند. پژوهش پیش رو با روش توصیفی-تحلیلی، و در پرتو مکتب آمریکایی ظهور و بروز این پدیدۀ روان شناختی- اجتماعی را در سروده های این دو شاعر سر-آمد حبسیه سرایی در ادب فارسی و عربی مورد مطالعۀ تطبیقی قرار داده است. برآیند پژوهش نشان می دهد که این موضوع به عنوان یکی از رفتارهای ناخودآگاه فرد در اشعار مسعود سعد و معتمد بن عباد دو شاعر پارسی و تازی سدۀ پنجم که هر دو درد و رنج زندان را تجربه کرده اند نمود برجسته-ای یافته است. غم دوری از وطن، یادکرد حسرت آمیز روزگار خوش گذشته، سوگ عزیزان، اندوه بر فراق یار، حسرت بر جاه و مقام از دست رفته و شکایت از روزگار خزان دیدۀ پیری، از مؤلفه های حسرت سروده های آن ها به شمار می رود.