جبر و اختیار از دیرپاترین و مناقشه انگیزترین مسایلی است که همواره مورد بحث و جدال متکلمان و اندیشمندان اسلامی بوده است. از جمله این متفکران در ادب عربی ابوالعلاء معری شاعر و فیلسوف بنام سده چهارم و پنجم هجری استکه اندیشه های خود را پیرامون قضا و قدر و سرنوشت آدمی در دیوان لزومیات که حاصل نزدیک به نیم قرن عزلت اوست گرد آورده است. در ادب فارسی نیز مولوی شاعر و عارف نامدار سده هفتم هجری در مثنوی از جبر و اختیار و مسایل مربوط به آن سخن گفته است. پژوهش پیش رو بر آن است که در چشم اندازی تطبیقی به بررسی همگونی ها و ناهمگونی های دیدگاه های این دو شاعر نامی در دیوان های لزومیات و مثنوی پیرامون قضا و قدر بپردازد.