انسان در یک حوزه، مصرف کننده ای است که مصرف با نیاز او مرتبط است و در حوزه ی دیگر، مصرف ربطی به نیاز او ندارد، بلکه اساساً هدف آن کسب منزلت و برتری جویی است که بدین صورت مفهوم ابتدایی مصرف که مبتنی بر رفع نیازهای ضروری بود تغییر کرد و اشکال جدیدی یافت و نیازهای ثانویه مهم شدند. جامعه ای که این فرهنگ بر آن حاکم گردد، همان جامعه ی مصرفی خواهد شد؛ که در آن، بنا به نظر بودریار، "مصرف مبتنی بر خواست، مطرح می شود؛ نه صرفاً مبتنی بر نیاز، یعنی مصرف با میل آمیخته می شود و سلیقه و میل افراد در جامعه، بر نوع آن تأثیر می گذارد". تحقیق حاضر به منظور تحلیل اجتماعی مصرف نمایشی در بین زنان شاغل و خانه دار شهر بوکان صورت گرفته است. هدف این پژوهش پاسخ دادن به این سوال است که مصرف نمایشی در بین کدام گروه زنان شاغل و خانه دار بیشتر است. و عوامل مؤثر بر مصرف نمایشی را شناسایی کند. با توجه به نظریات مطرح شده توسط وبلن، وبر، زیمل و بوردیو متغیرهایی از قبیل دینداری، میزان استفاده از رسانه، طبقه(پایگاه اقتصادی- اجتماعی)، انگیزه ی تمایز، علاقه به جلب توجه، سرمایه های اقتصادی، سرمایه های اجتماعی، سرمایه های فرهنگی به عنوان عوامل مؤثر بر مصرف نمایشی شناخته شده اند. اطلاعات پژوهش با روش پیمایشی، از نمونه ای با حجم 400 نفر از جامعه ی آماری 48441نفری زنان بین 55-20 ساله شهر بوکان با روش نمونه گیری خوشه ای برای زنان خانه دار و روش طبقه ای برای زنان شاغل متناسب با حجم جامعه انتخاب و جمع آوری شده و مراحل آماری آن با استفاده از نرم افزار spss انجام شده است. تحلیل عاملی مصرف نمایشی نشان دهنده ی چند بعدی بودن مفهوم مصرف نمایشی بوده و ابعاد آن بصورت زیر است : مصرف تجملی، مصرف از روی چشم و هم چشمی، مصرف به خاطر دیگران، مصرف برای کسب آرامش. نتایج این مطالعه نشان می دهد که بین طبقه(پایگاه) اقتصادی- اجتماعی، دینداری و استفاده از رسانه و سرمایه ی اقتصادی با مصرف نمایشی رابطه وجود ندارد. بین انواع سرمایه های اجتماعی و فرهنگی با مصرف نمایشی رابطه ی معناداری وجود دارد اما این معناداری در برخی متغیرها تحت تأثیر زنان شاغل و در برخی نیز تحت تأثیر زنان خانه دار قرار می گیرد. نکته ی حائز اهمیت این است که علاقه به جلب توجه باعث افزایش انگیزه ی تمایز در زنان می شود. در بین همه ی فرضیات بین متغیر میانجی انگیزه ی تمایز