«مرز» در نظام حقوق بین الملل، حدود اعمال صلاحیت سرزمینی دولتها را تعیین میکند. به این معنا که هرگونه اعمال صلاحیت اجرایی در ماورای مرز بدون کسب رضایت و اجازه دول همسایه، عمل متخلفانه بین المللی بوده و موجد مسئولیت بین المللی است. در این مقاله، پس از بررسی مفهوم مرز و تبیین کارکرد سنتی آن در تعیین قلمرو صلاحیتی دولتها، تحولات روی داده در این کارکرد سنتی را در پرتو نظام بین الملل حقوق بشر بررسی خواهیم کرد. سوال اصلی این مقاله آن است که گستره تعاملات و ارتباطات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادیِ گروههای قومی خویشاوند در دولتهای همسایه، با وجود عنصر مرز در نظام معاصر حقوق بین الملل تاکجاست؟ فرضیه نگارنده آن است که نظام حقوق بشر به صورت عام و حقوق اقلیتها به صورت خاص، دولتها را ملزم دانسته تا حق گروههای قومی خویشاوند در دولتهای همسایه به لزوم تعامل و ارتباط فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی را به رسمیت شناسند و وجود «مرز» نباید محدودیتی در حوزه این ارتباطات ایجاد نماید. روش بررسی این پژوهش، تحلیلی –توصیفی و شیوه ی گردآوری اطلاعات،کتابخانه ای است و از کتب و مقالات و سایتهای تحلیلی در تهیه ی این مقاله استفاده شده است.