گرچه روایت به قدمت خود بشر است ولی روایت شناسی علم نسبتا جوانی است که از عمر آن بیشتر از چند دهه نمی گذرد؛ تا آن جا که اطلاع داریم اولین بار تودوروف در کتاب (دستور زبان دکامرون) واژه روایت شناسی (Narratologi ) را به عنوان علم مطالعه قصه به کار برد. تبار واژه Narrattive به Narrara در لاتین و Gnarus یونانی می رسد؛ (Gnarus) به معنای دانش و شناخت است که خود ریشه در تبار هند و اروپائی Gna دارد، به این اعتبار روایت به معنای یافتن دانش است و راوی به معنای کسی است که می داند. از زمان افلاطون، روایت و شیوه های مختلف آن و چگونگی تأثیرش بر خواننده، مورد توجه منتقدان بوده است. در دوران باستان، استادان علوم بلاغت، عمدتا دو شیوه روایت می شناختند: روایت ساده و تقلید(محاکات). روایت تنها محدود به حکایت، قصه و داستان نیست و نمونه های گوناگون آن را در فرهنگ شفاهی، نوشتاری و دیداری می توان پیدا کرد، علیرغم این تنوع، هر متن روائی نیاز به واسطه ای دارد، فردی و یا منبعی که آن را نقل کند. این صدا، فرد و یا منبع که خبری را به اطلاعمان می رساند راوی است. دکتر عبدالرحیم الکردی در کتاب الراوی و النص القصصی به خوبی مفهوم راوی و انواع آن را برای خواننده روشن ساخته و هر کدام از انواع راویان را با داستان های معاصر عربی پیوست کرده است