1404/02/01

رسول کردنوقابی

مرتبه علمی: استاد
ارکید:
تحصیلات: دکترای تخصصی
اسکاپوس:
دانشکده: دانشکده علوم اقتصادی و اجتماعی
نشانی:
تلفن:

مشخصات پژوهش

عنوان
تحلیل و بازخوانی برخی غزل های شمس بر اساس مکتب روانشناسی کارل گوستاو یونگ
نوع پژوهش
پایان نامه
کلیدواژه‌ها
کهن الگوها، متن دیده ورانه، متن روان شناسانه، غزل های شمس، نقد روان شناسانه، نقد کهن الگویی یا اسطوره ای، دین، مولانا، یونگ
سال 1389
پژوهشگران مریم اسمعلی پور(دانشجو)، علی محمدی(استاد راهنما)، نجمه نظری(استاد مشاور)، رسول کردنوقابی(استاد مشاور)

چکیده

امروز بررسی متون ادبی بر اساس نقد روان شناسانه یکی از رایج ترین انواع نقدهاست. در این میان یکی از مکتب های مورد توجه منتقدان ادبی، مکتب روانشناسی تحلیلی کارل گوستاو یونگ است. از رهگذر رشد این مکتب و توجه وافر یونگ به اسطوره ها و کهن الگوها، نقد دیگری به نام نقد کهن الگویی یا نقد اسطوره ای در میان منتقدان رواج یافته است. آنچه در این رساله مورد توجه است، بازخوانی برخی از غزل های شمس مبنی بر آراء یونگ و مبتنی بر نقد روان شناسانه و اسطوره گراست. به نظر ما شباهت دیدگاه های یونگ با مولانا در غزلیات شمس به سه بخش تقسیم می شود. بخش نخست شامل کهن الگوها می شود. یونگ بود که به وجود ضمیر مشترکی در همه ی آدمیان اصرار ورزید و محتویات این ضمیر را آرکی تایپ یا کهن الگو نامید. از نگاه یونگ کهن الگوها گوناگون اند؛ اما مهم ترین آن ها عبارت اند از: نقاب، سایه، آنیما، آنیموس، پیر خردمند و خود. از آنجا که زبان مولانا در غزل ها، به گفته ی مناقب نویسان و شواهد حاضر در متن، زبانی نیندیشیده و بیشتر شبیه به اعتراف های شیدایی بر تخت روانکاو است، بارزترین نمود این کهن الگوها را می توان در غزل های شمس یافت. مولانا در نمود بخشیدن این کهن الگوها از رمز استفاده می کند. این بخش نگاه ما مبتنی بر نقد اسطوره ای است. بخش دیگر به شیوه ی آفرینش هنری بازمی گردد. یونگ شیوه ی آفرینش هنری را به دو بخش روان شناسانه و دیده ورانه تقسیم می کند. شیوه ی روان شناختی، شیوه ای است که از خودآگاهی سرچشمه گرفته است و دربرگیرنده ی تجربیات عادی و جاری زندگی و منطقی تر است. اما شیوه ی آفرینش دیده ورانه برخاسته از ناخودآگاه و در ورای عقل و اندیشه و برتر از درک آدمی است. شیوه ی دیده ورانه دقیقاً همان شیوه ای است که بر مولانا در سرودن غزل ها عارض شده است. در این بخش نگاه ما هم مبتنی بر نقد اسطوره ای است، هم نقد روانشناسی. بخش سوم شامل بررسی دیدگاه یونگ در مورد دین و خداست. یونگ، خدا را یک کهن الگو می داند. او مفهوم خدا را در دو سطح شکل کهن الگویی و محتوای کهن الگویی مطالعه می کند. خدا در دو سطح مورد نظر نیز در اندیشه ی مولانا و غزل های شمس نمود یافته است. البته لازم به ذکر است در این مورد میان آراء علمی یونگ و باورهای دینی مولانا، تفاوت هایی به چشم می خورد. در این بخش نیز، نقد اسطوره ای به همراه نقد روانشناسی مورد توجه است.