تفاوت در بنیادهای جوامع مختلف، تفاوت در نظام های حقوقی و از جمله اشکال تقنین را به دنبال دارد. در همین راستا، عواملی مانند ویژگی تابعان حقوقی و ساختار نامتمرکز حقوق بین الملل، مختصات قانون سازی بین المللی را به گونه ای متفاوت با حقوق داخلی رقم زده است. در حقوق بین الملل معاصر، قانون سازی به هرگونه اقدام اعضای جامعه ی بین المللی در جهت خلق حقوق گفته می شود و هنجارسازی علاوه بر حقوق موجود، به حوزه ی حقوق مطلوب نیز می پردازد. مطابق منشور ملل متحد، دبیرکل سازمان ملل ظاهراً در این معادله جایی ندارد و صرفاً عهده دار نقش های مهم اداری، اجرایی و سیاسی بین المللی است. اما در عمل، ایفای نقش او فراتر از این موارد می رود. تحولات گسترده ی مفاهیم بنیادی خلق قانون از یک سو، و اهمیت بی بدیل سمت مورد بحث از سوی دیگر، این مجال را برای دبیرکل فراهم می آورد تا در حوزه ی حساس قانون سازی بین المللی نیز ایفاگر کارکردی کنش گر باشد و عمدتاً در گزارش های خود با اتخاذ رویکرد جهانی پاسداری از منافع والای جامعه ی بین المللی، دولتها را در جهت وضع موفق تر قواعد بین المللی هدایت نماید. بدین سان، دبیرکل ملل متحد با بهره گیری از عینیت گرایی جامعه ی بین المللی و از کانال هنجارسازی، اعضای این جامعه را در جهت قانون سازی یاری می رساند؛ از جمله ی این فعالیت های هنجارساز می توان به خلق مفهوم غنی تحکیم صلح توسط بطروس غالی در قلمرو علمی و عملی حقوق بین الملل اشاره نمود.