یکی از مباحث مطرح در روا نشناسی «نوستالژی» است که ارتباطی قوی حافظه و خاطره دار د. حسرت گذشته های شیرین و تقابل زمان حال با این گذشته، نوستالژی نامیده میشود. مفهوم نوستالژی، تاریخی به قدمت هبوط حضرت آدم (ع) دارد و از دیرباز، درونمایه بسیاری از آثار ادبی را به خود اختصاص داده است. حمید مصدق نیز از جمله شاعران معاصر است که حسرت گذشته های خوش ا ز دس ترفته، در شعرش به صورتی برجسته دیده می شو د. نوستالژی در شعر مصدق، بیش از همه در عاشقانه هایش و به صورت فردی نمود می یابد. از سوی دیگر، نوستالژی جمعی را در سروده های سیاسی-اجتماعی این شاعر و در یادکردش از روزگار حاکمیت دادگری، آزادی و امنیت و همچنین، در حسرت به دوران زندگی آدم (ع) در بهشت و آرزوی بازگشت به دوران نخستین بشر روزگار دوری از آلودگی و ناپاکی، می توان دید. مقاله حاضر بر آن است به بررسی نمودهای نوستالژی در سروده های این شاعر بپردازد.