ادبیات تطبیقی که در زبان عربی «الادب المقارن» و در زبان انگلیسی comparative literature و در زبان فرانسوی litteratur comparee خوانده می شود (غنیمی هلال، 1373: 31) عبارت است از بررسی تبادلات فرهنگی و ادبی بین ادبیات ملل گوناگون، که مواردی نظیر مقایسه و مطالعه ی تأثیرگذاری ها و تأثیرپذیری ها، شباهت ها و تفاوت ها را دربر می گیرد. ادبیات تطبیقی، امروزه جزء علوم ادبی جدید به شمار می رود و از جایگاه و اهمیت خاصی برخوردار است. این علم با سایر علوم ادبی نظیر تاریخ ادبیات، نقد ادبی، سبک شناسی و بلاغت ارتباطی نزدیک دارد و از سوی دیگر در تحقیقات علومی نظیر جامعه شناسی کاربرد بسیار دارد. مقایسه ی آثار ادبی ملل گوناگون بدون وجود پیوندهای مشترک و روابط تاریخی امکان پذیر نیست. از این رو ادبیات تطبیقی به بررسی موضوعاتی که بر اساس تصادف و درک سطحی وجوه تشابه و گردآوری اطلاعات و بررسی متون مشابه باشد نمی پردازد و هدف اصلی آن تجزیه و تحلیل حقایق تاریخی و چگونگی انتقال این حقایق از زبانی به زبان دیگر است. ادبیات تطبیقی موجب نزدیک شدن ملّت ها به یکدیگر و برقراری تفاهم و دوستی میان آنان می شود. از سوی دیگر، ادبیات یک ملّت را به عنوان جزئی از ادبیات جهان مورد توجّه قرار می دهد و در سطحی جهانی مطرح می کند. با توجه به آنچه بیان شد و از آنجا که بلاغت فارسی و عربی از همان ابتدا از راه ترجمه ی آثار ارسطو با غرب ارتباط پیدا کرده است، می توان به صورت تطبیقی به بررسی اصطلاحات ادبی مشترک در بلاغت فارسی و غربی پرداخت. در ادامه برخی از این اصطلاحات بلاغی را مورد بررسی قرار می دهیم. در این نوشته تلاش بر آن است که برخی اصطلاحات مشترک بلاغی در ادبیات فارسی، و اروپائی بررسی و مقایسه شود.