هدف از انجام پژوهش مقایسه چندین روش مختلف نرمال سازی الکترومیوگرافی (EMG) فعالیت عضلات پارااسپاینال T6، T10، L3 و مربع کمری بود. روش و ابزار: تعداد 16 نفر از دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا با میانگین و انحراف استاندارد ( سن: 50/1 ± 37/24 سال ، قد: 11/6 ± 84/161 سانتیمتر، جرم: 43/7 ± 68/55 کیلوگرم، و BMI: 92/1 ± 20/21 کیلوگرم بر متر مربع) مورد مطالعه قرار گرفتند. سیگنال های: الکتریکی عضلات با استفاده از دستگاه الکترومیوگرافی ( MA300-16) Motion Lab system ساخت کشور آمریکا و الکترودهای سطحی دو قطبی ثبت گردید. شش تست برای نرمال سازی این عضلات، عبارت بودند از: اکستنشن بیشینه ران، اکستنشن زیر بیشینه ران، اکستنشن تنه در وضعیت پرون، سورنسن بیشینه، سورنسن زیر بیشینه، فلکشن تنه در وضعیت استاتیک، فلکشن تنه در وضعیت دینامیک. میزان اوج RMS عضلات در روش های مختلف مورد مقایسه قرار گرفتند. همچنین برای تعیین پایایی تست ها ICC بین تکرارها اندازه-گیری شد. بعلاوه میزان تغییر پذیری (CV) نیز محاسبه گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 و تست آماری Repeated Measure با سطح معناداری 05/0>P انجام شد. یافته ها: حداکثر میزان RMS برای عضله PST6 و PST10 مربوط به تست اکستنشن تنه در وضعیت پرون بود. حداکثر فعالیت الکتریکی عضله PSL3 و مربع کمری درتست سورنسن بیشینه مشاهده شد. بیشترین مقدار ICC برای عضله PST6 در تست اکستنشن بیشینه ران(926/0)، برای عضله PST10 (978/0) و مربع کمری (989/0) در تست اکستنشن زیربیشینه ران و برای عضله PSL3 (939/0) در تست اکستنشن در وضعیت پرون مشاهده شد. همچنین کمترین مقدار CV برای عضله PST6 و PST10 مربوط به تست اکستنشن تنه در وضعیت پرون، برای عضله PSL3 مربوط به تست اکستنشن بیشینه ران و برای عضله مربع کمری مربوط به تست سورنسن بیشینه بود. بحث و نتیجه گیری: نتایج نشان دادند که با تکیه بر بیشینه بودن شدت فعالیت (RMS) و پایایی(ICC) و کمتر بودن مقدار (CV) برای نرمال سازی عضلات PST6 ، PST10 و PSL3 تست اکستنشن تنه در وضعیت پرون و برای عضله مربع کمری تست سورنسن بیشینه توصیه می شود.