در طول دهههای گذشته تلاشهای بینالمللی عمدهای برای تشویق توسعه آموزش فراگیر صورت گرفته است. به ویژه، جنبش آموزش برای همه سازمانمللمتحد (EFA) تلاش کرده است تا آموزش پایه با کیفیت را در دسترس همه فراگیران قرار دهد. آموزش فراگیر بخشی از یک استراتژی کلی آموزشی و در واقع جزئی از سیاستهای جدید اجتماعی و اقتصادی است که خواستار اصلاحات اساسی در مدارسعادی با هدف اصلاح نظامآموزشی است، با این استدلال که این هدف در صورتی میتواند تحقق یابد که مدارس معمولی قادر به آموزش همه کودکان در جوامع محلی خود باشند(آینسکو، 2020). آموزشفراگیر نقشی اساسی در ارتقای عدالتآموزشی ایفا میکند(سینگ ، 2024).بر اساس گزارش سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (2018)عدالتآموزشی به این معنی است که همه مدارس و سیستم های آموزشی فرصتهای یادگیری برابر را برای همه دانش-آموزان فراهم کنند. در نتیجه، دانشآموزان با موقعیتهای اقتصادی-اجتماعی متفاوت، جنسیت یا پیشینههای مهاجرتی و خانوادگی به سطوح مشابهی از عملکردتحصیلی در حوزههای شناختی کلیدی مانند خواندن، ریاضیات و علوم و سطوح مشابهی از رفاهاجتماعی و عاطفی در زمینههایی مانند رضایت از زندگی، اعتماد به نفس و یکپارچگی اجتماعی، در طول تحصیل دست یابند(سازمان همکاری و توسعهاقتصادی، 2018). عدالتآموزشی در مورد «فرصتهای یادگیری برابر است نه نتایج آموزشی برابر». حتی برابری منابع با برابری فرصتها یکسان نیست (لوینسون، جرون و بریگهاوس، 2022). با توجه به مباحث مطرح شده، سؤالاتی که پژوهش به دنبال بررسی آن است عبارتند از 1)سازگاری و همخوانی، مدارسچندگانه با اسناد بالا دستی نظام آموزشی ایران چگونه است؟ 2) مدارسچندگانه ،برای تحقق عدالت فرصت هستند یا تهدید تلقی میشوند؟ 3) نسبت شکلگیری مدارس-چندگانه باضعف و ناکارآمدی مدارسدولتی و تحقق عدالت چگونه است؟