یکی از اصلی ترین مولفه های اثرگذار بر یادگیری موفق، خودانگیختگی در یادگیری است که می تواند متاثر از سبک های یادگیری و انگیزه ی پیشرفت افراد باشد. هدف پژوهش حاضر تدوین مدل پیش بینی یادگیری خودانگیخته بر اساس سبک های یادگیری و انگیزش پیشرفت با نقش واسطه ای تفکر انتقادی است. با توجه به نوع اهداف و فرضیه ها و روش جمع آوری داده ها روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری کلیه ی دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا در سال تحصیلی 1401ـ1400 بوده اند. با توجه به نوع پژوهش و حجم جامعه تعداد 372 نفر به صورت خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش شامل مقیاس راهبردهای یادگیری خودانگیخته پینتریچ و دیگروت(1990)، مقیاس سبک های یادگیری کلب(1985)، مقیاس انگیزش پیشرفت هرمنس(1970) و مقیاس تفکر انتقادی ریکتس(2003) بود. نتایج معادلات ساختاری نشان داد هر چهار سبک یادگیری، انگیزش پیشرفت و همچنین تفکر انتقادی با یادگیری خودانگیخته رابطه ی مستقیم معنادار دارند. نتایج روابط غیر مستقیم نیز نشان داد که سبک های یادگیری و انگیزش پیشرفت با میانجی گری تفکر انتقادی با یادگیری خودانگیخته رابطه ی معنادار دارند. بنابراین از جمله متغیرهای کمک کننده در یادگیری خودانگیخته، سبک های یادگیری و انگیزش پیشرفت به واسطه تفکر انتقادی در دانشجوبان است.