این مقاله به بررسی تأثیر تبعید و گذار زبانی بر بازسازی هویت ژوزف برودسکی، شاعر روسی، در ابعاد شخصی، ملی و هنری میپردازد. برودسکی با تبعید اجباری، گسستی بنیادین از «خود» پیشین و زبان مادریاش، روسی، را تجربه کرد و با چالشهای انطباق با محیط جدید و بازتعریف هویت روبرو شد که گاه او را دچار تعارضات درونی میکرد. علی رغم اینکه یاد کرداز وطن مالوف و زبان مادری همواره به مثابه پناهگاهی در گذشته، به او در حفظ و بازسازی هویت از هم گسیختهاش یاری رساندند و زبان و هویت روسی، همواره احساسات نوستاژیک او را برمی انگیزد؛ اما از دیگر سو تسلط بر زبان انگلیسی، هویتی زبانی جدید و صدایی هنری منحصر به فرد و بینالمللی برای او به ارمغان آورد. برودسکی با پذیرش زبان انگلیسی، نه تنها بر محدودیتهای زبانی و فرهنگی غلبه کرد، بلکه به بازآفرینی هنری و بیان تجربیات تبعید در قالب صدایی دورگه و جهانی دست یافت. آثار او گواهی بر ماهیت سیال هویت، قدرت دگرگونکننده زبان و توانایی انسان در انطباق و خودتعریفی در شرایط پیچیده است.