جبر و اختیار یکی از مسائل پیچیدۀ کلامی است و برداشت های متنوع مسلمانان از آیات قرآن، سبب ایجاد مشرب های مختلف فکری از جمله اشاعره، معتزله، امامیه و ... شده است. این موضوع همه بزرگان ادب فارسی را متأثر ساخته است و عقاید خود را در این باره در خلال آثار خویش، بیان کرده اند. در پژوهش حاضر جبر و اختیار از دیدگاه سعدی در گلستان و بوستان بررسی و مقایسه شده است. با توجه به اشعری بودن سعدی و تأثیرپذیری از اندیشه های کهن ایرانی از جمله زروانیسم، وی خواسته است نتیجه ای کلی بگیرد که مبنای جهان بینی وی است و آن تقدیر محتوم آدمیان است، که بیشتر در گلستان نمود پیدا کرده است. سعدی آموزگار اخلاق است، عقاید جبرگرایانۀ وی در گلستان بیشتر حول مسائل تربیتی می-چرخد، اما در عین حال اختیار را نفی نمی کند. عقاید اختیارگرایانۀ وی در بوستان در پی تأثیرپذیری از عرفان متفاوت وی و آیات قران در این زمینه و در عین حال تأکید بر امر تربیت نفس و لزوم کسب هنر و فضیلت و اهمیت آن نسبت به اصل و نسب، اعتقاد او را به اختیار بیشتر برملا می سازد.