هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه مدیریت ارزش مدار با خلاقیت و یادگیری سازمانی کارکنان اداره آموزش و پرورش نواحی 1و2 شهر همدان در سال تحصیلی99-98 است. این پژوهش از لحاظ ماهیت تحقیق، در زمرۀ پژوهش های کاربردی و از نظر روش از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری شامل کلیه کارکنان اداره آموزش و پرورش نواحی 1و2 شهر همدان به تعداد207 نفر (ناحیه یک: 108 نفر و ناحیه دو: 99 نفر) می باشد، که جهت نمونه گیری از روش سرشماری استفاده گردید. برای جمع آوری اطلاعات ازسه پرسشنامۀ مدیریت ارزش مدار رجایی پور و لافتی (1389)، خلاقیت سازمانی دیک و متکالفه (2001) و پرسشنامه یادگیری سازمانی چیوا و همکاران (2007) استفاده شد. روایی محتوایی پرسشنامه ها مورد تأیید استاد راهنما قرار گرفت. پایایی ابزار پژوهش با استفاده از آلفای کرونباخ 94/0 برای پرسشنامۀ مدیریت ارزش مدار، 95/0 برای پرسشنامه خلاقیت سازمانی 95/0 برای پرسشنامۀ یادگیری سازمانی محاسبه شدند. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از شاخص های آمار توصیفی مانند (جدول، فراوانی، درصد، نمودار، میانگین، انحراف معیار) و روش های آمار استنباطی از آزمون های کالموگروف-اسمیرونوف، t تک گروهی، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند متغیره استفاده شد. نتایج سؤالات پژوهش نشان می دهد که میانگین استفاده از سبک مدیریت ارزش مدار توسط مدیران اداره آموزش و پرورش در نواحی 1 و 2 شهر همدان بالاتر از حد متوسط و میزان خلاقیت سازمانی کارکنان نیز بالاتر از حد متوسط می باشد و همچنین یادگیری سازمانی کارکنان در حد متوسط است. نتایج فرضیه های پژوهش بیانگر این است که بین مدیریت ارزش مدار با خلاقیت سازمانی و یادگیری سازمانی کارکنان مورد مطالعه رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. و بین هر یک از مؤلفه های مدیریت ارزش مدار (وفاداری، صداقت، همکاری، نظم، ثبات، مسئولیت پذیری و عدالت) با خلاقیت سازمانی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. ولی در رابطه با مؤلفه های مدیریت ارزش مدار با ابعاد یادگیری سازمانی (تجربه اندوزی، ریسک پذیری، تعامل با محیط خارجی، گفتگو و تصمیم گیری مشارکتی) باید گفت تنها رابطه مؤلفه های صداقت مدیران با تصمیم گیری مشارکتی کارکنان معنادار نیست و همچنین از بین مؤلفه های مدیریت ارزش مدار، مؤلفه های عدالت و همکاری، به ترتیب بیشترین تأثیر را در پیش بینی خلاقیت سازمانی کارکنان و مؤلفه های