نارسایی حاصل از تسلط الگوهای غیربومی، تاکنون تبعات سنگینی را بر سازمان شهری ما تحمیل کرده است. تقلید سطحی و لحاظ نشدن بنیان های فرهنگی- اجتماعی بومی، علاوه بر اینکه نتوانسته اند به دلیل ناسازگاری با هویت شهر ایرانی- اسلامی مسأله ای را حل کنند؛ گاه اجرای نابجایشان معضلی مضاعف ایجاد کرده است. تمدن اسلامی سرشار از شواهدی است که نشان می دهد مسلمانان با هوشمندی، تعامل و تعاطی با دیگر فرهنگ ها همواره توانسته اند رهیافت های مثبت را در خدمت تدوین الگوهای بومی درآورند؛ لذا بومی سازی و بهره مندی از دستاوردهای مثبت، به ویژه تجارب موفق می تواند در دستیابی به الگویی متناسب با ساختار فرهنگ خودی، تسهیلگر و تسریع کننده باشد. برای پاسخ به چالش معنادار میان مقوله های توسعه و حفاظت در بافت های تاریخی شهرهای اسلامی، در این پژوهش سیاست بازآفرینی یکپارچه شهری مورد مداقه واقع شده و با توجه به مؤلفه های آن و منطق زمینه گرایانه اش، جستجوی الگوی بومی از بازآفرینی یکپارچه ی شهری در بافت های تاریخی شهر اسلامی در دستور کار قرار گرفته است. بدیهی است که این موضوع به دنبال تک ساحتی شدن انسان امروز و به تبع آن ناهماهنگی در ساختار شهر اسلامی در پی گسست فرهنگی و تزریق مؤلفه های بومی نشده، تنها از طی طریق در مسیر بازشناسی هویت اسلامی شهر و اجزای آن مبتنی بر اساس فکری اسلامی میسر می شود. روش کیفی پژوهش حاضر، با رویکرد توصیفی-تحلیلی، گردآوری اطلاعات را از طریق شیوه ی اسنادی دنبال می کند. منابع اصلی پژوهش، ادبیات مبسوط بازآفرینی شهری، نظریات اندیشمندان اسلامی، قرآن کریم، روایات ائمه ی معصومین، میراث به جامانده از شهرهای اسلامی در این بافت هاست و نتایج بدست آمده ارائه ی مؤلفه های بومی شده ی بازآفرینی شهری مستخرج از منابع اصیل اسلامی و ارائه ی مدل مفهومی بازآفرینی یکپارچه شهری در بافت های تاریخی شهراسلامی است. اصل وحدت اصل راهبردی در میان بقیه ی اصول است که تمام مؤلفه های بازآفرینی یکپارچه شهری به منظور تحقق آن شکل می گیرند و تحقق یکپارچگی در بازآفرینی با رویکرد اسلامی مشروط به تحقق اصل وحدت است. باید رویه های متوازن، چندوجهی و یکپارچه را در قالب بازآفرینی یکپارچه به عنوان سیاستی منسجم اتخاذ نمود؛ و قاعدتاً در این مسیر باید زمینه های بومی، الزامات و شرایط منحصربه فرد هر بافت و هویت خاص ساختارهای اجتماعی، ا