در فروعات مختلف فقهی مربوط به مالکیت انسان بر اموالش، فقهاء به استحاله ملک بدون مالک استناد کرده اند و آن را امری مسلم پنداشته اند به گونه ای که برای تحفظ بر آن قائل به مبانی خلاف ظاهر شده اندبه عنوان مثال در بحث وصیت، اینکه قبول موصی له ناقل است یا کاشف قائل شده اند که قبول ، کاشف است زیرا پذیرش قول به نقل، سبب می شود که ملک بعد از موت موصی تا زمان قبول موصی له بدون مالک بماند و ملک بلا مالک محال است، و این در حالی است که قول به کشف خلاف ظاهر است. این پژوهش ابتداء تبیین دقیقی از حقیقت و ماهیت ملکیت ارائه و اثبات کرده است که ملکیت از امور اعتباری است که وجود و عدم آن به دست معتبر است لذا محال بودن ملکیت میت که پیش فرض بسیاری از موارداستناد به استحاله ملک بلا مالک است، قابل رد بوده و ملکیت میت اثبات شده است . همچنین با بررسی موارد استحاله ملک بلا مالک و نظرات فقهاء ، مواردی را در نقض این قاعده ارائه کرده است و با تبیین معنای ملک بلا مالک و آنچه فقهاء از آن ارائه کرده اند، خطای موجود در استناد به آن را مشخص نموده است. استحاله ملک بلا مالک در فروع مختلف فقهی مورد استناد فقهاء بوده است اما تاکنون تحقیق مستقلی در مورد آن انجام نشده است.