چند همسری یکی از بحران های اجتماعی است که امروزه بسیار فراگیر شده است. در طول تاریخ مردان برای بقای نسل به چند همسری روی می آوردند؛ با این حال دلیل چند همسری مردان محدود به بقای نسل باقی نماند و در بسیاری از جوامع و فرهنگ ها همچنان مردان می توانند به طور قانونی چندین همسر داشته باشند. در نتیجه چند همسری، ترکیبی از عوامل تربیتی، اجتماعی و تمایلات فردی را شامل شده است. از آن جایی که چند همسری معمولاً در بین مردان رایج بوده، در این راستا آسیب های آن از همین زاویه بررسی می شود. برخی از این آسیب ها مشابه آسیب های خیانت است، زیرا آثار روانی چند زنی برای زنان معمولا بسیار شدید بوده و تا جایی پیش می رود که ممکن است باعث اختلالات روانی از قبیل افسردگی و اختلالات اضطرابی شود. علاوه بر آن چند زنی اصولا عامل از هم پاشیدگی خانواده ها و طلاق گردیده است. احتمال انتقال بیماری های مقاربتی و ایدز در خانواده های چند همسری چنان بالاست که در برخی تحقیقات این ازدواج را ازدواج کثیف نامگذاری کردهاند. چندزنی باعث می شود به زن احساس بی کفایتی و احساسات مرتبط با نادیده گرفته شدن دست دهد. خشونت های خانگی و ایجاد حسادت و رقابت میان زنان، مسائل مرتبط با حسادت جنسی و احساس مالکیت بر مرد چالش، دعوا و تعارض ایجاد کرده و آرامش خانواده را برهم می زنند. آمار خودکشی در زنانِ خانواده های چند همسری بالاست. علاوه بر تاثیرات گفته شده، به علت رقابت های همسران و تنش ها و اضطراب هایی که زنان تحمل می کنند بر رفاه و آسایش کودکان تاثیر گذاشته و کودکان نیز درگیر رقابت های مادران خود می گردند؛ علاوه بر آنکه اضطراب و افسردگی در کودکان را افزایش می دهد. متاسفانه این پدیده در کشور ما در مناطق شهری، در بین دو گروه عمده رواج بیشتری یافته و آسیب های آن را چند وجهی نموده است. گروه اول متدینان، روحانیون و آنانی که بر مدعای دینی این جواز را یافته اند و گروه دوم متمولان و صاحبان قدرت، مکنت و ثروت که بر مبنای توان خود آن را برگزیده اند. ورود دانشگاهیان و فرهیختگان در این مقوله، ترکیبی از هر دو گروه بوده که آسیب های آن را از هر طرف چند برابر نموده است و علاوه بر مطالب پیش گفته موجبات وهن دین، دانش و جایگاه روشنفکری گردیده است. در این سخنرانی با بررسی مبانی فکری این عملکرد اجتماعی، به آسیب شناسی آن پرداخته و به طور عینی کاربس