این پژوهش با هدف بررسی رابطهی باورهای معرفت شناختی، فلسفههای آموزشی با تلفیق فناوری در کلاس درس معلمان مرد مقطع متوسطه شهر همدان در سال تحصیلی 1400-1401 انجام شد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمامی معلمان مرد مقطع متوسطه شهر همدان در سال تحصیلی 1400-1401 به تعداد 361 نفر بود. حجم نمونه با استفاده از جدول کرجسی و مورگان، 186 نفر بود که به روش نمونه گیری تصادفی خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها شامل پرسشنامه باورهای معرفت شناختی شومر (1990)، پرسشنامه فلسفههای آموزشی (سادکر، 2014) و پرسشنامه تلفیق فناوری اشمیت و همکاران(2009) بود. یافته ها در خصوص رابطهی بین باورهای معرفت شناختی نشان داد بین مولفهی ساده بودن دانش، توانایی ذاتی یادگیری، یادگیری سریع و خاص بودن دانش تلفیق فناوری در کلاس درس رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد؛ اما بین قطعیت دانش با تلفیق فناوری در کلاس رابطه معنی داری وجود ندارد. در خصوص رابطهی بین فلسفههای آموزشی معلمان با تلفیق فناوری آنها در کلاس درس نیز یافتهها نشان داد بین خرده مولفهی پیشرفت گرایی و وجود گرایی با تلفیق فناوری رابطه مثبت و معنیداری وجود دارد؛ اما بین خرده مولفهی پایدارگرایی، ضرورت گرایی و بازسازی گرایی با تلفیق فناوری رابطه معنیداری وجود ندارد. همچنین مشخص شد مولفهی توانایی ذاتی یادگیری از خرده مولفههای مربوط به باورهای معرفت شناختی و وجود گرایی و نیز ضرورت گرایی از خرده مولفههای مربوط به فلسفههای آموزشی میتوانند به طور مثبت و معنیداری تلفیق فناوری توسط معلمان در کلاس درس را پیش بینی کنند. بر اساس یافتههای حاصل میتوان نتیجه گرفت باورهای معرفت شناختی و فلسفههای آموزشی معلمان بر تلفیق فناوری آنها در کلاس تاثیر دارد و با برنامهریزیهای مناسب در برنامه درسی دورههای آموزشی برای دانشجو معلمان و معلمان دورهی متوسطه میتوان زمینهی شکلگیری باورهای مناسب برای تلفیق بهینه فناوری در راستای افزایش کیفیت فرایند یاددهی-یادگیری را فراهم نمود.