انقلاباسلامی در سال 1357 شمسی، تحول سترگی در هنر و نقاشی معاصرایران به همراه داشت؛ تحولاتی که الگویروایتِ تثبیت شده تصویری دهه 1340شمسی را به کنار زد و الگویروایتِ منطبق بر ارزشهای انقلابی و اسلامی را جایگزین کرد. در این پژوهش با بهرهگیری از چارچوب نظریه «دیدگاه روایی» سیمپسون متشکل از: دیدگاه مکانی، دیدگاه زمانی و دیدگاه روانشناختی، تلاش شده است به شناخت و تحلیل الگوهای روایی در آثار نقاشان انقلاب اسلامی در سالهای پایانی دهه 1350 شمسی پرداخته شود. در دیدگاهروایی سیمپسون، روایت با استفاده از ابزارهای زبانی تحلیل میشود. این روش را که میتوان آنرا در مقوله پژوهشهای کیفی متن قرار داد، امکان تحلیل زاویهدید را با استفاده از شناسایی نوع راوی و وجهِ مورد استفاده در اختیار پژوهش-گر قرار میدهد. براین اساس پرسش پژوهش عبارت است از: الگویروایت در آثار نقاشان انقلاب اسلامی در چارچوب دیدگاه روایی سیمپسون چگونه قابل تبیین است؟ این پژوهش از حیث هدف، بنیادی و در زمره پژوهشهای کیفی و به شیوه توصیفی- تحلیلی انجام شدهاست. جمعآوری اطلاعات به روش کتابخانهای و ابزار گردآوری اطلاعات فیش و تجهیزات پویشگری رایانهای و مشاهده بوده است. جامعه پژوهش آثار نقاشان انقلاب اسلامی است که تعداد 3 اثر از سه هنرمند بهروش هدفمند انتخاب شده است. یافتهها و نتایج این پژوهش گویای آن است که، الگویروایت در آثار نقاشان انقلاب اسلامی، دارای تمایز در هر سه دیدگاه مکانی، دیدگاه زمانی و در نهایت دیدگاه روانشناختی است. بدین ترتیب الگویروایت در آثار منتخب این دوره، دارای شکستِ توالی زمان شده و توانایی بروز زمانهای مختلف را در تصویر ممکن ساخته است.