پسوندگذاری و تراوند گذاری دو راه کار عمده برای جمع بستن اسامی مفرد در زبان فارسی است. فرایند پسوندگذاری بومی این زبان است، در حالی که تراوندگذاری قرضی محسوب می شود. فرایند اخیر ناظر بر انگاره هایی است که به همراه وام واژه های عربی وارد زبان فارسی شده اند. این انگاره ها صورت هایی را می سازند که در دستور سنتی به جمع مکسر معروند. در فارسی نو، یعنی فارسی دوران اسلامی، پسوندهای جمع که بعضی از آنها قرضی اند، و نیز انگاره های تراوندگذاری دچار تغییرات نقشی مختلفی شده اند. علاوه بر این، در این دوره امکانات جدیدی به همین امکانات پرتعداد جمع سازی اضافه شده است. هدف این مقاله بررسی همۀ این تغییرات در چارچوب دستوری شدگی و دستوری زدایی است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که بسیاری از امکانات جمع سازی در فارسی دچار واگرایی نقشی شده اند، یعنی علاوه بر نقش اصلی خود، نقش های فرعی پیدا کرده اند و در بسیاری از موارد از آنها برای واژه سازی استفاده شده است.