در پژوهش حاضر به بررسی پیکره- بنیاد ساختهای سببی زبان فارسینو بر اساس ردهشناسی دیکسون (2012) پرداختهایم. بر ای این منظور، تعداد 30 کتاب از قرون چهارم تا هفتم و همچنین دو قرن اخیر انتخاب شد. از هر کتاب نیز تعداد تقریبی 10000 واژه بهطور تصادفی انتخاب و ساختهای سببی آنها استخراج و براساس چارچوب مذکور، از نظر صوری تحلیل گردیده و قرنهای مختلف نیز از نظر نوع فعل سببی و بسامد وقوع با یکدیگر مقایسه شدهاند. پیکرهی این پژوهش شامل 4151 جملۀ سببی بودهاست. نتایج تحلیل پیکره نشان داد که سببیهای واژگانی بیشترین بسامد را بهخود اختصاص دادهاند و کمترین بسامد مربوط به سببیهای تحلیلی است. البته کاربرد سازوکار تحلیلی محدود به قرنهای اخیر میباشد و در قرون اولیه، نمونهای از این نوع ساخت یافت نشد. این مسئله با سیر تغییر زبان فارسی از یک زبان ترکیبی به زبانی تحلیلی همسو است. نتیجهی دیگر این پژوهش آن است که کاربرد ساختهای سببی از ابتدای فارسی نو به بعد تقریباً با سیر نزولی همراه بودهاست بهطوریکه در قرن سیزدهم به کمترین میزان خود میرسد و سپس مجدداً در قرن اخیر، رو به افزایش میگذارد. یکی دیگر از دستآوردهای پژوهش اخیر آن است که برخلاف ساختهای سببی تحلیلی که با افزایش بسامد روبرو بودهاند، از شمار سببیهای صرفی کاسته شدهاست؛ بهطوریکه در فارسینو متأخر فعلهایی نظیر "میراندن"، "آگاهاندن"، "شنواندن"، "گنداندن" و "فراموشاندن" که در قرون اولیه کاربرد داشتهاند، کنار گذاشته شدهاند.