اثربخشی نقد با تأثیر کمابیش مکانیکیِ «پیام» بر «گیرنده» (مثلاً در شاکلۀ ارتباطی یاکوبسن یا نظریۀ کنش های کلامی جان آستین) قابل مقایسه نیست. با الهام از مسئله شناسی و نظریۀ بیان مه یر می توان الگویی انتقادی را طراحی کرد که در آن، ارزش همۀ عناصر دخیل در «چرخۀ انتقادی» (ناقد، نقد، مخاطب نقد) یکسان باشد و هر سه عنصر در پیوند با یکدیگر بررسی شوند. در این بررسی، آن چه باید مورد تأکید قرار گیرد، نه کنش گری ناقد و نقد از یک سو و کنش پذیری مخاطب از سوی دیگر، بل پیش از هرچیز «مسئله وارگی» ناقد و نقد و مخاطب است.