دیر زمانی است دریافته ایم که اصطلاح «ادبیات تطبیقی» ـ که از زمان استعمال تصادفی آن توسط متیو آرنُلد در دهۀ (40)18] 1[ در انگلستان رواج پیدا کرد ـ در کل چندان هم وافی به مقصود نیست. ظاهراً اصطلاحات مشابه در علوم طبیعی ـ ]مانند آناتومی[ ـ مشمول چنین ایراداتی نیستند. مثلاً اصطلاح «آناتومی تطبیقی» معنی دار است، زیرا آناتومی هم روش است و هم هدف، در صورتی که «ادبیات» امروزه فقط هدف است. باید بر قید «امروزه» تأکید کرد؛ زیرا همان طور که رنه ولک ـ که تاریخچۀ این اصطلاح و اصطلاحات مرتبط با آن را مفصلاً مورد مداقّه قرار داده ـ اخیراً ثابت کرده که واژۀ «ادبیات» در واقع دارای معنی محدودی است] 2[. یک ادیب فاضل ایتالیایی به ]جیمز[ بازول ـ مردی فرهیخته و فرهنگ مدار ـ گفت: معنای محدود ادبیات تا قرن نوزده تداول داشت؛ امّا اکنون آن معنایِ محدود منسوخ شده است. اکنون «ادبیات» ـ سوای «انبوهی از کُتب و مقالات که به موضوع خاصی می پردازند» ـ به معنای «کلیۀ تولیدات ادبی»، «آثار ادبی یک کشور یا یک دوره، یا به طور کلی آثار ادبی جهان» است. بنابراین اصطلاح «ادبیات تطبیقی» خودش را در معرض چنین اتهاماتی، مثل اتهام وارده در دهۀ (20)19 از سوی لین کوپر ـ که آن را «اصطلاحی ساختگی» نامید، که «نه معنی دارد و نه مفهوم» ـ قرار داده است. از این رو چه بسا شما نیز به خودتان اجازه بدهید اصطلاحاتی نظیر «سیب زمینی تطبیقی» یا «سبوس تطبیقی» را به کار ببرید] 3[. بنابراین من ـ مانند لین کوپر ـ اصطلاح ناپخته تر امّا دقیق تر «مطالعات ادبی تطبیقی» را ]به اصطلاح موجز و مرسوم ادبیات تطبیقی[ ترجیح می دهم. اگرچه گاه گاهی، به خاطر ایجاز، از همان اصطلاح مرسوم تر استفاده می کنم. آلمانی ها و هلندی ها با اتخاذ عبارتی متشکل از یک صفت فاعلی به اضافۀ یک اسم مرکب یعنی vergleichende literaturwissenschaft ـ که دقیقاً مبیّن اهداف این رشته است ـ از چنین معضلی اجتناب کرده اند؛ و این عبارت آلمانی از وجه وصفی موجود در اصطلاح انگلیسی (comparative literature) دقیق تر، و هم چنین از صفت مفعولی موجود در اصطلاح فرانسوی (litterature comparee) مناسب تر است] 4[.