تقریباً همۀ مترجمان آثار ادبی متّفق القولند که در میان انواع ترجمۀ متون ادبی ــ اعم از شعر، رمان، و نمایشنامه ــ ترجمۀ شعر از جنس دیگری است. زیرا ترجمۀ شعر به خاطر وزن و قافیه، چینش و گزینش الفاظ و عبارات، صناعات لفظی و معنوی، و به طریق اولی، فرهنگ بندی سخت ترین، شاق ترین، و احتمالاً، ارزنده ترین نوع ترجمۀ ادبی است. بی شکّ ادوارد فیتزجرالد یکی از معروف ترین مترجمان حوزۀ شعر است، و ترجمۀ او از رباعیّات خیّام یکی از پرخواننده ترین و تأثیرگذارترین ترجمه ها در سراسر دنیاست. فیتزجرالد هیچ گاه کتاب یا مقالۀ مستقلی دربارۀ آراء اش در باب ترجمه ننوشت. جستار حاضر می کوشد تا آراء او در باب ترجمه را از خلالِ مقدّمه هائی که بر ترجمه هایش ــ مثلاً مقدّمۀ او بر شش نمایشنامه از کالدرون، یا آگاممنون اثر آیسخلوس، یا رباعیّات عمر خیّام ــ نوشته و مهّم تر از آنها، از خلال نامه هایش به افراد مختلف، مخصوصاً استادش کاول، استخراج و برجسته کند. فیتزجرالد اعتقاد داشت که یک ترجمه، به هر قیمتی باید زنده بماند؛ و اگر مترجم نتواند متن اصلی را حفظ کند، باید با تمامِ وجود بکوشد، به ترجمه اش روح و جان ببخشد. به تعبیر او گنجشک زنده به که عقاب مرده.