مفهوم و پدیده ملت و دولت ملت بر اثر تحولات اقتصادی اجتماعی و سیاسی اروپای پس از رنسانس و انقلاب صنعتی در قرون هفدهم و هیجدهم شکل گرفت؛ با تحرکات امپریالیستی و سیطره قدرتهای اروپایی بر مناطق خارج از اروپا، سیستم اروپایی نظم ملی، به پدیدهای جهانی و گلوبال تبدیل شد. خاورمیانه نیز، بویژه پس از اشغال قسمتهای اعظم آن توسط قدرتهای اروپایی در اوایل قرن بیستم، از امپراتوری به دولت ملی عبور کرد. اما موانع متعددی بر سر راه ملتسازی و تکوین دولت ملی در این جوامع وجود داشته است؛ تحدید حدود و تعیین مرزهای ملی این کشورها، نه بر اساس پروسههای تاریخی و اجتماعی بلکه با خطکشیها و تقسیم مناطق نفوذ توسط قدرتهای اروپایی (و به صورت مشخص تحت پیمان سایکس-پیکو) پدید آمده است. این وضع هم انسجام داخلی کشور را (به دلیل قرار گرفتن طوایف و اقوام مختلف در یک کشور) و هم تمایز آن را با کشورهای دیگر همسایه را مخدوش میکند. لذاست که میبینیم بیش از بیست کشور عربی وجود دارد بیآن که فلسفه تمایزشان معلوم شود. از سوی دیگر ایدئولوژیهای گلوبالیستی چون مارکسیسم و پاناسلامیسم و ایدئولوژیهای فراملی همچون پانعربیسم و پانکردیسم نیز به موانعی بر سر راه تحکیم ایدۀ ملت در این کشورها مبدل شدند؛ ایدهای که خود میباید بنیانی برای مفهوم حیاتی منافع ملی باشد.