بحث از «جبر و اختیار» و دلالت های معرفتی آن، همواره یکی از مباحث موردِ مناقشه در تاریخ اندیشه ایران و اسلام بوده است. در این میان، عمده پژوهش های موجود، بر غلبه اندیشه تقدیر گرا در تاریخ تفکر سیاسی و عرفانی ایران تأکید داشته اند. عین القضات همدانی یکی از برجسته ترین متفکران سنت عرفانی در دوران میانه اسلام و نیز از جسورترین منتقدان حکومت سلجوقی است که به موضوع جبر و اختیار توجه داشته است. یکی از بنیان های مهم معرفتی که می توان با اتکاء به آن اندیشه سیاسی متفکران را بررسی کرد، درک هر اندیشمند از مقوله جبر و اختیار ـ به عنوان وجه مهمی از انسان شناسی ـ است؛ از این رو در پژوهش حاضر تلاش شده در چهارچوب رهیافت دلالتی، انسان شناسیِ عین القضات همدانی با هدف فهم دلالت های سیاسیِ درک وی از مقوله جبر و اختیار مورد واکاوی قرار گیرد. پرسش اصلی پژوهش این است که پیامدهای سیاسی فهم عین القضات همدانی از مقوله جبر و اختیار کدام اند؟ یافته ها حاکی از آن است که عین القضات پس از تعیین خصلت جبری برای عالم الهیّت و تفکیک ماهیتیِ عالم آدمیّت از آن؛ با تأکید بر ذاتی بودن اختیار در وجود آدمی، دیدگاه غالب و فضای تک اندیش و جبرگرای زمانه اش را مورد نقد و نکوهش قرار داده است. یافته های پژوهش، درعین حال، می توانند نمونه نقضی باشند بر روایت هایی که کلیّت تاریخ تفکر و فرهنگ سیاسی ایران را باورمند به تقدیرگرایی ارزیابی کرده اند.