طی دو دهه اخیر مسائل امنیتی بلوچستان و خشونت ها در این منطقه، صبغه قومی -دینی به خود گرفته است. در این تحقیق بر اساس چارچوب تحلیلی تد رابرت گر، محقق سرشناس مسائل قومی و خشونت، تلاش شده است تا نشان داده شود که بحران بلوچستان، چگونه از معضلی اقتصادی- اجتماعی به سمت بحرانی دینی -قومی حرکت کرده و موجب پدیداری گروه های ریز و درشت مسلح در این منطقه شده است. بر این اساس و بر مبنای مقیاسهای تد رابرت گر که با رویکردی روانشناسانه به موضوع پرداخته، سطوح قابل ملاحظه ای از محرومیت اقتصادی و اجتماعی در منطقه مشاهده می شود. لذا و بنا به دیدگاه رابرت گر، احساس تبعیض و محرومیت موجب نارضایتی و شکایت شده و به دلیل عدم دریافت پاسخ مناسب به بسیج و در نتیجه اعتراض، شورش علی الخصوص بنا به دلایلی بیشتر به خشونت طلبی اهل سنت تبدیل شده است. در عین حال، فرصت های منطقه ای و بین المللی، نظیر همسایگی با بلوچستان پاکستان و افغانستان و رقابت های منطقه ای عربستان سعودی با جمهوری اسلامی ایران نیز، به تقویت زمینه های شورش و خشونت کمک کرده است؛ امری که در مطالعه موردی گروه جندالله و رهبر آن عبدالمالک ریگی و بیوگرافی او به خوبی نمایان است.