1404/02/01
محمدعلی قاسمی ترکی

محمدعلی قاسمی ترکی

مرتبه علمی: استادیار
ارکید:
تحصیلات: دکترای تخصصی
اسکاپوس:
دانشکده: دانشکده علوم اقتصادی و اجتماعی
نشانی:
تلفن:

مشخصات پژوهش

عنوان
چرایی عدم تداوم فلسفه سیاسی در عالم اسلام بعد از فارابی
نوع پژوهش
پایان نامه
کلیدواژه‌ها
فلسفه سیاسی، فقه ، دیسپوزیتیف ، فارابی، تمدن اسلامی
سال 1400
پژوهشگران محسن صفری(دانشجو)، محمدعلی قاسمی ترکی(استاد راهنما)، حمید یحیوی(استاد مشاور)

چکیده

شناخت جایگاه فلسفه سیاسی فارابی و علل عدم تداوم آن نقش ویژه ای در تاریخ اسلام و زمان معاصر دارد. مسلماً بدون این شناخت، نمیتوان به ضرورت فلسفه سیاسی و نقش آن در تاریخ اسلامی پی برد. قرن چهارم هجری که از آن به عنوان عصر طلایی در اسلام نام می برند، با وجود فضای باز سیاسی و فرهنگی حکومت آل بویه، فلسفه سیاسی با اندیشه های فارابی رشد فزاینده ای یافت، ولی هرگز فلسفه سیاسی به آن رشد و بالندگی و سیر تکاملی خود نتوانست ادامه دهد و دچار رکود و گسست شد .سؤال این تحقیق آن است که چه عواملی مانع تداوم فلسفه سیاسی در عالم اسلام شده است؟ در این پژوهش استدلال شده که در چهارچوب دیسپوزیتیف فوکویی، می توان نشان داد عوامل معرفتی (مثل علوم و معارف زمان، مدارس، فلسفه و هر نوع کتابت) و عناصر ناگفتمانی/ابژکتیو (مانند نهاد خلافت و اجزای آن، قضات و محتسبین، فقها، سیطرۀ ساخت امپراطوری یا خلافت یا سلطنت استبدادی) و برداشتهای انحصار طلبانه از دیانت و حقیقت باعث شدند، عرصه بر فعالیتهای فکری و فلسفی که مغایر با دیانت و یا ناموافق با شریعت حاکمان تلقی می شدند، تنگ شود. به نظر می رسد که نقد و تکفیر فلسفه و فلاسفه توسط عالمانی چون غزالی و کافی انگاری فقه و شریعت، عدم نیاز ساخت استبدادی سلطنت و خلافت به فلسفه سیاسی از علل مهم عدم تداوم تأمل فلسفی در سیاست، تمدن اسلامی بوده است .