نظریه نحو کارکردگرای سیموندیک و به تبعیت از او احمد المتوکل در سده بیستم میلادی، متأثر از رویکرد زبانشناسی نقشگرا است. این نظریه واحد تحلیل متن را پارهگفتار میداند که مقاصد گفتمانی و اهداف کاربردشناختی گویشوران سازنده آن است. نحو کارکردگرا سازههای کلامی را در سه سطح معناشناختی، نحوشناختی و کاربردشناختی بررسی میکند. سطح کاربردشناختی مهمترین بعد این نظریه است که پنج مؤلفه دارد؛ کانون، محور، مبتدا گفتمانی، منادا و دامنه که در ساختار زبانی، توزیع اطلاعات و برساخت گفتمان کارکرد اساسی دارند. همچنین این نظریه به عنوان یک دستور ایدهآل، پنج قالب توانشی معرفی میکند؛ نحوی، شناختی، منطقی، اجتماعی و ادراکی که این قالبها گویای دو گانه تولید و ادراک پارهگفتار و ارتباط دیالکتیک آن با بافت هستند. پژوهش حاضر که با روش توصیفیتحلیلی سامان یافته، افزون بر تبیین و تسهیل مبانی دستوری نحو کارکردگرا، به دنبال آن است که میزان کارایی و چگونگی کاربست این نظریه را در متون دینی بسنجد و به همین جهت، نامه سی و یکم نهجالبلاغه را به عنوان پیکره پژوهش، بررسی و تحلیل مینماید. این نامه، وصیت امام علی (ع) به امام حسن (ع) و بلکه کل بشریت است و برخوردار از ساختهای نحوی کاربردی است که با مقاصد گفتمانی و اهداف کاربردشناختی گوینده تناسب دارد. برونداد پژوهش نشان میدهد، کانون مهمترین مؤلفه است که ابزار سخن گفتن فاعل گفتمانی، تثبیت معنا، ترسیم قلمرو گفتمان و حفظ و حراست آن است، منادا در نامه سی و یکم، افزون بر کارکرد منظورشناختی، کارایی انسجامآفرینی ساختاری و یکپارچهسازی گفتمانی دارد. دامنه در کلام امام علی (ع)، گویای سخنوری و موقعیتشناسی ایشان است. همچنین با توجه به بررسی کاربرد مؤلفههای نحو کارکردگرا در سطح خرد و کاربردشناسی، مشخص میشود که نامه سی و یکم، یک متن عقلانی و استدلالی است. زنجیره کانونی، مشابه پیوستار کاربردشناختی است که این تکنیک، مراتب برهانی را از دیدگاه امام (ع) درجهبندی میکند. کانون مقابله از رهگذر فرآیند کانونیسازی، زمینه برهانورزی کلام و تثبیت استدلال را فراهم میکند. افزودههای وجهی در کلام امام (ع) نیز با توجه به درجه تعهد ایشان نسبت به وقوع رخداد، در تقویت یا تضعیف گزاره استدلالی نقش دارند. بررسی قالبهای توانشی دریچهای برای ورود به ذهنیت امام (ع) و شناسایی انگارههای معرفتی و معرّف ثبات اندیشه ایشان است.