ساختار و شگردهای روایی و بلاغی و ادبی قرآن چنان گسترده است که از منظرهای متفاوتی میتوان به ارزیابی آن پرداخت. مقالۀ حاضر بر آن است تا ساحتی از جامعیت متن قرآن کریم را از زاویۀ روایی و فنون نوین قصهخوانی آشکار کند. در دهههای اخیر نظریهپردازانی همچون تیم مورفی و جک کانفیلد و دیکون توجهی ویژه به شگردهای قصهخوانی داشتهاند. جامعیت قرآن این فرضیه را تقویت میکند که کلام الهی نمیتواند خالی از هنر ترسیم قصه و اجرای آن باشد و تحلیل متن قرآن با نظریههای مدرن روایی میتواند ساحاتی مغفولمانده از این کتاب عظیم را آشکار کند که تاکنون در پژوهشهای قرآنشناسی بدان التفاتی نشده است. این پژوهش با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی و تعمق در آیات شریف و با هدف کشف و طبقهبندی فنون نوین قصهخوانی نشان میدهد که قرآن کریم از شگردهای واگویه، تلخیص، درگیری احساسی مخاطب، بازخوردگیری و شیوههایی دیگر برای جلب قلوب و تألف دلهای مهیا برای پذیرش هدایت الهی تا رسیدن به لقای معبود بهره برده است.