مهم ترین علل مخالفت اندیشمندان مسلمان با عرفا در این است که عرفا پای بند به دین اسلام نیستند. امّا خودِ عرفا از چنین نسبتی تبرّی جسته و مدّعی هستند که حقایق اسلامی را بهتر از دیگران درک کرده اند و یک مسلمان واقعی اند. چگونگی عدول برخی از عرفا از ظواهر شرع نیاز به شرح دارد، به این معنی که عرفا با افعال و اقوال خود از محدودۀ شریعت خارج شده و خلاف ظاهر سخن می گویند و موجب اعتراض فقیهان می گردند. روشن است که مهم ترین منابع فقها کتاب و سنّت است امّا از آن جا که شارع برای فهم این ها، راه ویژه ای را پیشنهاد نکرده، راه همان، شیوۀ عقلا و عرف است که فقها هم به ظاهر تمسّک می جویند. از سوی دیگر عرفا مطالبی را به شرع و دین نسبت می دهند که خلاف ظاهر و برداشت فقیهان است مثل تاویلات عرفا. پس از مطرح کردن مسائل مختلف چنین نتیجه گیری می شود که: با این که فقها اشکال می کنند امّا لزوماً به این معنی نیست که سخن عارفان کاملاً مردود باشد چون زبان عرفان غیر از زبان عرفی است و عدم درک همین مسئله سبب اختلاف شده است. مهم ترین مسئلۀ اختلاف برانگیز غنا و سماع است، پس اشکال فقها را مطرح کرده و بیان می کنیم که منظور از غنای حرام کدام است. پس از آوردن مجموع مطالب چنین نتیجه گیری می کنیم که: در مواردی که تحقّق غنا معلوم باشد باید از آن دوری کرد و در موارد مشکوک نیز، اجتناب کردن بهتر است چون، احتیاط راه نجات است و در مبحث سماع، فقهای متشرّع در مذهب شیعه اکثراً سماع را به عنوان غنا حرام دانسته، امّا در مقابل برخی از عرفا نه تنها سماع را مباح می دانند بلکه گروهی از آن ها سماع را واجب می دانند. هدف از ارائه این پایان نامه این است که چنین پژوهش هائی می تواند به شفاف سازی دو مشرب فقهی و عرفانی کمک کرده و همین طور در رفع منازعه بین فقها و عرفا اثرگزار است.