عشق یکی از مهم ترین موضوعات در ادب فارسی، از گذشته تاکنون و در حوزۀ شعر و نثر بوده است. در روان شناسی نیزعشق از مباحث مهمی است که مورد توجه روان شناسان بوده و دیدگاههای متنوع و متعددی درباره آن مطرح شده است. روان شناسان برجسته ای چون اریک فروم، زیگموند فروید، آبراهام مزلو، استرنبرگ و... از عشق سخن گفته اند. در پایان نامۀ حاضربه بررسی حالات گوناگون عشق در داستانهای زویا پیرزاد و تطبیق آن با دیدگاه روان شناسان پرداخته شده است. شباهتهای بسیاری که میان این دو دیدگاه وجود دارد، بیانگر رئالیستی بودن داستانهای پیرزاد و نزدیکی آن ها به واقعیت زندگی انسان است. از نگاه پیرزاد و روان شناسی، لازمۀ عشق سالم و حقیقی، رهای از خود بینی و خود پسندی، گذشت، ایثار و پاکبازی است. چنین عشقی زمینه ساز کمال و تعالی انسان می گردد. در آثار پیرزاد ، گاه عشق در نگاه اول شکل می گیرد و گاه به تدریج . در هر دو مورد ، نمونه های موفق و نا موفقی را در این داستان ها می توان دید . از دیدگاه روانشناسی ، عشق با نگاه اول بیشتر بر اساس شور و شهوت است و به تدریج، عشق وارد مراحل بعدی می شود ، از جنبه جسمانی آن کاسته و بر جنبه روحی و دوام آن افزوده می شود. در میان روان شناسان، نگاه زویا پیرزاد نسبت به عشق ،بیشترین شباهت را با دیدگاههای اریک فروم دارد.