تحقیق و بررسی در خصوص قواعد ترکیب در دستور زبان فارسی در داخل و خارج از ایران سابقه ی نسبتاً طولانی دارد و این موضوع از طرف دستورنویسان و زبان شناسان ایرانی و غیرایرانی فراوانی مورد توجه قرار گرفته و توسّع آن با روشهای متفاوت و با دیدگاه های گوناگونی صورت پذیرفته است. قواعد ترکیب در دستورهای اولیه از نظر شکلی و محتوایی بیشتر تحت تأثیر قواعد صرف و نحو عربی بوده است ولی با نفوذ علم زبان شناسی به داخل مرزهای ایران و همه گیر شدن نظریه های زبان شناختی، تحوّل عظیمی در شیوه ی تدوین و نگارش قواعد دستور زبان فارسی به وجود آمد و مباحث نو و جدیدی پا به عرصه ی دستور و دستورنویسی ایران گذاشت. آنچه در این تحقیق مورد توجّه بوده و به تبیین آن پرداخته شده است، بررسی قواعد ترکیب در دستور زبان فارسی بر پایه ی نظریه های زبان شناسی است که از کوچکترین واحد آوایی زبان یعنی واج تا بزرگترین واحد آن یعنی جمله ی مستقل را دربرمی گیرد و طی انجام کار تلاش شده است تا با رعایت یک روند منطقی و منسجم ابتدا هریک از واحدهای زبان در جایگاه خود به صورت یک واحد و یک حلقه ی مستقل بررسی شود سپس به تبیین چگونگی ارتباط آن واحد با واحدهای دیگر در زنجیره ی گفتار پرداخته شود و هم زمان به این نکته نیز توجه داده شود که برای تولید هریک از واحدهای زبان، قواعد دقیق و منظّمی وجود دارد که هیچ فرد یا گروه خاصّی آنها را ابداع نکرده بلکه به مرور زمان و به خواست یک جامعه ی زبانی و به تدریج به وجود آمده است. تا جایی که ساخت هر جمله ای در زبان براساس رعایت قواعد پنج گانه ای صورت می گیرد که دو دسته از آنها مربوط به ساخت سازه های زبان هستند که عبارتند از : قواعد واجی و قواعد هم نشینی و سه دسته دیگر در ساخت جمله به کار می روند که شامل: قواعد نحوی ، قواعد معنایی و قواعد کاربردی زبان می باشند.