تغییر الگوی کشت بهینه کشت از مسایل مورد توجه در اقتصاد کشاورزی میباشد. هدف از تعیین الگوی کشت بهینه، مشخص کردن ترکیبی از محصولات برای کشت در واحدهای زراعی یا منطقه با توجه به ویژگیهای کشت محصولات مختلف، حجم تقاضا، منابع آب و خاک در دسترس، نیروی انسانی، سرمایه، تجهیزات کشاورزی و موارد مشابه دیگر به منظور حداکثر کردن تولید، سود و یا حفظ محیطزیست میباشد. هدف از پژوهش در این مطالعه، شناسایی عوامل پیشبرنده و بازدارنده پذیرش الگوی کشت کم آببر در شهرستان کبودرآهنگ میباشد. روش پژوهش توصیفی - تحلیلی است که برای گردآوری اطلاعات از روشهای میدانی و اسنادی کمک گرفته شده و بر اساس آن با توجه به حجم جامعهی آماری، حجم نمونهی کشاورزان مورد نظر از طریق نمونهگیری تصادفی با انتساب متناسب 150 کشاورز بوده است که امکان دسترسی به آنها فراهم بوده است. دقت شاخصها و گویهها در پرسشنامه یا روایی صوری توسط متخصصان فن مورد تائید قرار گرفته است. برای بررسی پایایی ابزار تحقیق پرسشنامه در اختیار 30 نفر از کشاورزان در روستای مورد نظر قرار گرفت و نتایج آن بررسی و آلفای کرونباخ آن محاسبه گردید و رقم 87/. درصد به دست آمده که رقم قابل قبولی است. یافتههای پژوهش براساس نتایج تحلیل عاملی اکتشافی نشان میدهد، که 5 عامل اقتصادی، زراعی، اجتماعی و فرهنگی، مدیریتی و اجرایی و آموزشی و ترویجی عوامل موثر بر پذیرش الگوی کشت کم آببر میباشند. این عوامل مجموعاً 74 درصد واریانس مربوط به متغیرهای موثر بر پذیرش الگوی کشت کم آببر را تبیین مینماید همچنین 4 عامل اقتصادی، مدیریتی و آموزشی، اجتماعی و فرهنگی و زراعی به عنوان عوامل بازدارنده پذیرش الگوی کشت کم آببر میباشند که این عوامل نیز در مجموع 60 درصد واریانس مربوط به متغیرهای بازدارنده بر پذیرش الگوی کشت کم آببر میباشند.