روزگار سپریشدۀ مردم سالخورده یکی از شاخصترین آثار روایی در ادبیات معاصر ایران است. محمود دولتآبادی، نویسندۀ این اثر ضمن روایت زندگی سه نسل از یک خانواده در روستای تلخآباد کلخچان، زندگی اجتماعی مردم ایران در قرن بیستم را به تصویر میکشد و از تیرهروزیها و تلخکامیهای آنان پرده برمیدارد. تحقیق حاضر به بررسی روایت این اثر از دیدگاه نظریه ادبی ژرار ژنت که در کتاب «گفتمان روایی» مطرح شده میپردازد. ویژگیهای اساسی روایت روزگار سپریشدۀ مردم سالخورده از پنج منظر ترتیب، دیرش، بسامد، حالت و آوا مورد بحث و بررسی قرار گرفتهاست. هدف این پژوهش آن است که از طریق بررسی عناصر اصلی روایت مانند زمان و زاویۀ دید، امکان شناخت بهتر اثر را فراهم سازد. ابتدا با بررسی سطوح مختلف روایت، ویژگیهای آوایی این اثر و لایههای تودرتوی ساختار پیچیدۀ روایتگری آن شناخته میشود و در ادامه از منظر حالت به تأثیر شخصیت کانونی و بهرهگیری از عنصر فاصله در پیشبرد روایت پرداخته میشود. مرحلۀ پایانی تعیین مختصات زمانی کتاب است که با مقایسۀ سه عنصر ترتیب حوادث، مدتزمان تداوم رخدادها و بسامد اتفاقات در داستان و روایت انجام میگیرد. این تحقیق به دنبال آن است که بخشی از ویژگیهای روایی کمتر بررسیشدۀ روزگار سپریشدۀ مردم سالخورده را از پس پردۀ ابهامی که دور تا دور این اثر کشیده شده خارج کند.